نوجوان درون

نوجوان درون؛ چرا توجه کردن به نوجوانی می تواند زندگی شما را سرشار کند؟

هر یک از ما نه تنها یک کودک درون، که یک نوجوان درون نیز داریم. زمانی که دوره نوجوانی خودتان را پشت سر گذاشتید را به خاطر دارید؟ اگر قدری به آن دوران دقت کنید. هر جا که صحبت از نوجوانی می شد، درباره نیازها و تغییرات خاص دوره نوجوانی نیز صحبت می شد. وقتی که به رادیو و تلویزیون، صحبت های روانشناس ها، معلم ها و جلسات اولیا و مربیان و در یک کلام، تمامی اطلاعاتی که قرار بود یک کودک را برای دوره نوجوانی آماده کند فکر میکنم، به خاطر می آورم که عموما سرشار از نهیب بودند.

دوره نوجوانی، دوره ای خاص است. مانند بسیاری از دوره های دیگر زندگی. از منظری، یک کودک به یک نوجوان تبدیل می شود. و سپس یک نوجوان به یک جوان جای خود را می دهد. و پس از آن جوان جایش را به یک بزرگسال می دهد. و همینطور پیش می رود تا به دوره پیری و کهنسالی برسد.

 

کودکی و نوجوانی؛ ویژگی های هر دوره

ذهن یک کودک با ذهن یک نوجوان تفاوت های فراوانی دارد. ذهن یک کودک، خیلی ساده، خیالی، خود-محور، دوستانه، احساساتی، و کنجکاو است. کودک به سادگی بازی می کند. به سادگی حواسش پرت می شود. و به سادگی آنچه حتی چند لحظه پیشتر گذشته را کنار میگذارد و وارد لحظه تازه می شود.
ذهن یک کودک همواره در حال یادگیری است. و به میزان زیادی وابسته به فیدبک هایی است که از جانب دیگران دریافت می کند. این ذهنیت، با شروع دوره نوجوانی قدری تغییر می کند. نوجوانی شاید اولین تلاش جدی برای یافتن میزانی از استقلال ذهنی است که پیش تر به مراتب کمتری برای یک کودک وجود داشته است.

 

نوجوان درون و بیرون رفتن از مستطیل رفتارهای پذیرفته شده

وقتی که یک کودک تحت تربیت قرار می گیرد، عموما شروع به یادگیری رفتارهای خوب و بد می کند. برخی از کارهایی که ممکن است برای سلامتی کودک خطرناک باشد. مانند بازی کردن با آتش، رفتن به لبه بلندی و پرتگاه، رفتن به خیابان. با توضیحات اندک یا فراوان، بالاخره در ذهن او تحت عنوان رفتارهای پسندیده و ناپسند و یا غلط دسته بندی می شوند.
کودک برای یافتن امنیت و حفظ خود نیاز به دیگران دارد تا به او نشان دهند که چه کارهای و رفتارهایی می تواند به او کمک کند تا این میزان امنیت روانی و جسمی را بدست آورد. برای نمونه، امنیت روانی را می توان با توجه مشتاقانه، محبت و داشتن برخی امتیاز ها تصور کرد. برای کودک که برای رشد به دیگران وابسته است، حفظ و تامین کردن این دسته از نیازها به اهمیت بالایی می رسند.

 

کودک به محبت و توجه به شدت اهمیت می دهند

به نظر می رسد که کودکان به طور طبیعی از عواطف مثبت خوششان می آید. همانطوری که بزرگسالان تقریبا دست به هر کاری می زنند تا بتوانند میزان بیشتری از لذت و شادی را تجربه کنند. به همین جهت، کودکان با یافتن راه هایی که این عواطف را در آنها و دیگران ایجاد می کند، به طور طبیعی میل به خوشحالی را در خودشان دنبال می کنند.

کودکان به طور طبیعی می دانند که محبت و توجه اطرافیان چه نقش مهمی در زندگی آنها می تواند داشته باشد. برای همین نسبت به جلب توجه دیگران مخصوصا اطرافیان نزدیک بسیار حساس هستند. کودکان به سرعت یاد میگیرند که چه رفتارهایی می تواند واکنش های مثبت، توجه، خنده، و محبت را برای آنها به ارمغان بیاورد.

 

زایش نوجوان درون و جدایی از نظر دیگران

در دوره نوجوانی ممکن است برخی از کودکانی که اکنون دیگر کودک نیستند و اتفاقا هر کاری می کنند تا به شما این موضوع را ثابت کنند. سعی در جدا کردن رفتار و اعمال خود از نظرات دیگران کنند. در واقع، گویی که دوره نوجوانی، دوره سرکشی و دوره بیرون رفتن از مستطیل رفتارهای تنظیم شده توسط خانواده است.

کودک به یک نوجوان بدل می شود و به او جان می دهد. و با این کار، نوجوان سعی در دنبال کردن درونیات خودش و یافتن استقلال، دنبال کردن احساسات درونی و همگامی با یادگیری های فزاینده ای است که اکنون به دست آورده است. در واقع، اگرچه کودک خصوصا در ابتدای کودکی چندان تفاوتی میان افراد از سنین مختلف نمی گذارد. اما نوجوان همواره زیر سایه یک جوان و مرد یا زن زندگی می کند.

 

کودکان به سن و سال دیگران اهمیت چندانی نمی دهند

کودکان انگار که بی سن هستند. وقتی که یک بزرگسال با دیگران تعامل میکند، رفتار خودش را بر مبنای کسی که با او تعامل می کند تنظیم می کند. یا حداقل به چنین تفاوت هایی قائل است. اما اگر به رفتار کودکان توجه کنیم. متوجه می شویم که کودکان در برخوردشان با دیگران تقریبا فاکتور سن و تفاوت های میان فردی را نادیده می گیرند.
شاید بتوان گفت که کودکان به چنین تفاوت هایی آگاه نیستند. هر قدر که اندازه و اندام یک بزرگسال با آنها تفاوت کند. صورت شان چین و چروک داشته باشد یا نه، موهایشان سیاه و رنگی باشد یا سفید، کودکان همچنان دیگران را به شکل یک دیگری می بینند. فارغ از سن و بی تفاوت به ذهنیات و مراتب رشدی و دانشی که دیگران ممکن است داشته یا نداشته باشند.
 

کودکان و افراد از سنین بالا و کهنسالان با همدیگر بازی می کنند

اگر به برخی از آثار داستانی و سینمایی توجه کنیم. اغلب می بینیم که برخی از کهن سالان و به اصطلاح افرادی که در دسته پیران قرار دارند، به سادگی می توانند نه تنها کودکان را درک کنند. بلکه با آنها همبازی شوند. برای مثال، فیلم پدرخوانده و آن پایان معروف دون کورلئونه را به خاطر بیاورید. چه می شود که چنین اتفاقی می افتد؟ خصوصا از منظر تغییراتی که در دوره پیری رخ می دهد. بحثی است که نیازمند مطلب مخصوص به خودش است.
اما اگر به زاویه دید کودکان بازگردیم، می بینیم که خیلی ساده کودکان می توانند با تقریبا هر کسی همبازی شوند. خصوصا اگر میزانی از همدلی و همراهی را در دیگری بشناسند و ببیننند. در واقع منظور این است که کودک زیر سایه دوره بعدی رشدی خود، قرار ندارد. کودک صرفا یک کودک است. اما نوجوان به دلایل گوناگون، من جمله یادگیری های بیشتر و مشاهدات بیشتر، همواره زیر سایه یک بزرگسال و جوان قرار دارد.
 

نوجوان درون زیر سایه بزرگسالی

نوجوانی زیر سایه بزرگسالی خودش قرار دارد. اگر به یکی دیگر از ویژگی های مخصوص دوره نوجوانی نگاه کنیم. می بینیم که نوجوانان اغلب بسیار بلند پرواز، ایده آل گرا، و در پی نشان دادن و اثبات کردن خودشان هستند. شاید این کلمات قدری رک به نظر برسند و از منظر یک نوجوان قابل پذیرش نباشند. اما به هر حال، تلاش نوجوان برای کسب اعتبار و ورود به دنیای بزرگسالی قابل مشاهده و مشهود است.
یکی از ویژگی ها جالب رشد، این است که همان احساسات مثبت، توجه و به طور کلی حس مقبولیتی که در دوره کودکی به طریق خیلی ساده بدست می آمد. و شاید کودک چندان اصراری بر روی برخورد های خودش نداشت و به میزان بیشتری انعطاف پذیر بود. حالا در دوره نوجوانی تحت قواعد خاصی بروز پیدا میکند. در واقع نوجوان، به دنبال همان احساساتی است که کودک، بزرگسال، میان سال و شاید همه افراد به دنبال آن هستند.
 

نوجوانان درون می خواهد پذیرفته شود

نوجوان می خواهد نه تنها خودش باشد، استقلال در فکر و تصمیم گیری بدست آورد، بلکه بتواند از جانب دیگران نیز مقبولیت پیدا کرده و به چشم فردی توانمند دیده شود. چنانچه یک نوجوان به این موارد دست پیدا کند، مجددا همان احساسات خوشایند را تجربه خواهد کرد. اما نکته مهم در این است که تغییرات زیستی که در دوره نوجوانی انجام می شوند، خصوصا از منظر جسمی یک نوجوان را وارد تجربیات تازه ای می کنند.
یک کودک چندان به بدن خودش آگاه نیست. اما دوره نوجوانی را می توان به نحوی دوره آگاهی نسبت به داشتن بدن دانست. در دوره نوجوانی، یک شخص به میزان بیشتری به خودش آگاه می شود. و شاید یکی از قوی ترین منابع این خود آگاهی، تغییرات بدنی حاصل شده و در حال ظهور در دوره نوجوانی باشند.
 

نوجوان درون خالص به معنای ماجراجویی و پیگیری کنجکاوی هاست

در دوره نوجوانی، یک نوجوان خودش را توانمند، قوی، کنجکاو و قادر به انجام تقریبا هر کاری می بیند. همانطور که گفتم یکی از ویژگی های دوره نوجوانی ایده آل گرایی است. و این حالت ممکن در ذهن یک نوجوان نسبت به خودش نیز وجود داشته باشد. به همین جهت، نوجوان بخاطر نوع نگاه که دارد، ممکن است نسبت به عواقب کارهایی که انجام می دهد، چندان عاقبت اندیشی نداشته باشد.
همین ویژگی خارق العاده دوره نوجوانی که می تواند او را به ماجراجویی وادارد، ممکن است بزرگترین چالش دوره نوجوانی نیز باشد. در واقع نوجوان، به صورت کم و بیش سرخوشانه وارد چالش ها و محیط ها تازه می شود. او بدون اینکه قادر به سنجیدن خردمندانه باشد، خصوصا آنطور که یک فرد بالغ می تواند یک موقعیت را ارزیابی کند. ممکن است نسبت به هر موقعیتی که او را در حالت تجربه کردن توانایی و ماجراجویی قرار دهد، واکنش مثبت نشان دهد. به همین جهت، رفتارهای نوجوانی که از سر نوعی کنجکاوی، جسارت، ایده آل گرایی هستند ممکن است دیگران را دچار نگرانی کنند.
 

بزرگسالان نگران و نوجوانان 

بزرگسالان با مشاهده تغییرات و ماجراجویی های یک نوجوان ممکن است دچار نگرانی شوند. به همین جهت تلاش کنند تا به مانند گذشته، از کودکی که حالا دیگر خود را کودک نمی داند، مراقبت کنند. این نوع رفتار بر خلاف انتظاری است که نوجوان از محیط اطراف و آدم های دور و برش دارد. همانطور که گفتم یک نوجوان در تلاش است تا خودش را به بزرگسالان ثابت کند و نشان دهد که در قلمرو بزرگسالان قرار دارد.
اما در بسیاری از مواقع، نوجوان با رفتارهای مراقبتی بزرگسالان مواجه می شود که اغلب آنها را به واسطه شباهت شان با رفتارهایی که با یک کودک می کنند، در دسته رفتارهای نامطلوب و کنترل گرایانه قرار می دهد. یکی از بزرگترین چالش های بزرگسالان با نوجوانان شان در همین تفاوت برداشت ها نهفته است.

نوجوان درون
نوجوانی

نوجوان درون خالص و تجربه کردن نوجوانی مهم است

 

همانطور که گفتیم، یک نوجوان در قلمرو و حالتی قرار دارد که درست و غلط، کارهایی که توجه مثبت دلخواه را برای او به ارمغان می آورند. ماهیت تغییراتی که در حال زیستن شان است. و همچنین ویژگی هایی مثل ایده آل گرایی را تجربه می کند. بسیاری از بزرگسالان در واکنش به درخواست های مستقیم و غیر مستقیم یک نوجوان به جهت کسب آزادی بیشتر در رفتار، فکر و تجربه خودشان، این پیام را به یک نوجوان منتقل می کنند که با آزادی، مسئولیت نیز می آید.

 

این پیام، و محتوای آن بسیار درست است. اما می بایست دقت کرد تا اینگونه نگاه مانع تجربه کردن نوجوانیِ نوجوان به صورت طبیعی و خالص آن نشود. زیرا نزیستن هر یک از مراحل و بخش های زندگی، صرفا بر کوله بار زندگی نزیسته یک شخص اضافه می کند. و او ناچار است در جایی از زندگی بالاخره به این کوله بار نگاه کند و آن را ببیند.

 

آزادی و مسئولیت در دوره نوجوانی

 

پیام مسئولیتی که همراه با آزادی و استقلال بیشتر وجود دارد، بیش از پیش نوجوان را زیر سایه یک بزرگسال قرار می دهد. این بزرگسال، در واقع صرفا تصویری و کاراکتری است که هنوز زاده نشده است و به مرور شکل میگیرد. به صورت طبیعی، انسان موجودی است که از رفتارهای خود می آموزد. او تجربه می کند، عمل می کند و هر کنش او، یک واکنش و فیدبک ایجاد میکند. فیدبک ممکن است حتی بی هیچ کلامی بروز پیدا کنند. اما بهرحال این قاعده زندگی است که در مقابل هر کنش، یک واکنش وجود دارد.

 

یک نوجوان، به مانند هر انسان دیگری قابلیت یادگیری از این واکنش ها را داراست. اما چنانچه این یادگیری از روند طبیعی خودش خارج شود، ممکن است به صورت یادگیری برون زاد رخ بدهد. یادگیری برون زاد یعنی دیکته شدن و تزریق شدن تجربیات به یک نوجوان، بدون آنکه او توانایی درونی کردن آن تجربه و یادگیری را داشته باشد.

 

انسان چگونه یاد میگیرد؟

 
 

بهترین راه یادگیری، تجربه است. وقتی که شما یک خودکار را بدست میگیرد. و بر روی یک صفحه کاغذ حرکت می دهید. اگر خوب به کارتان دقت کنید، ممکن است بتوانید یک خطاط، نقاش یا کسی با چنین نوع مهارت هایی بشوید. در واقع شما از هر حرکت خودکار و تاثیری که بر روی صفحه کاغذ می گذارد، می آموزید.

 

نوجوان نیز، به همین ترتیب در حال یادگیری قواعد دنیای بزرگسالی و شناخت خودش و جهان هستی است. مثال معروف دوچرخه سواری یا شنا کردن احتمالا اینجا بتواند منظور مطلب را ادا کند. شما هر قدر هم که برای یک شخص از دوچرخه سواری صحبت کنید، در نهایت این خود اوست که بایست سوار بر دوچرخه شود و به مرور یاد بگیرد که آن را هدایت کند.

 

شنا کردن به واسطه داشتن علم شنا کردن ممکن نیست

 

کسی که به طور طبیعی و بر اثر تجربه شنا کردن را یاد میگیرد، حتی ممکن است نداند که چه کاری انجام می دهد. برای اینکه بخواهد به شما توضیح بدهد نیاز دارد که درباره کاری که میکند. نوعی که دستانش را تکان می دهد. جهت چرخش و حرکت پاها و سرش، تامل کند. در واقع می شود که شما شنا کنید و حتی به شنا کردن و اینکه چگونه باید شنا کنید کاملا بی فکر باشید. یعنی تصور و اندیشه ای نسبت به آن نداشته باشید.

 

حالا در نظر بگیرید که قبل از شنا کردن و تجربه حضور در آب، به شما اطلاعات زیادی در مورد شنا کردن داده شود. این دانش بیش از اندازه و غیر ضروری، عموما خودش تبدیل به مانعی می شود که شما بایست از سد اش گذر کنید. در بهترین حالت، نوع آموزش به میزانی تنظیم شده که قابل فهم، تجربه کردن، و همچنین قابل فراگیری است.

 

اگر دانش بیش از اندازه بگوید، لذت تجربه تازه را از بین می برد
 

اگر دانش شنا کردن با چنان جزئیاتی هر آنچه به طور معمول از تجربه شنا برای یک فرد رخ می دهد را بیان کند، ممکن است لذت انجام دادن آن تجربه را از بین ببرد. درست به مانند آنکه کسی قبل از تماشای یک فیلم، پایان آن را به شما بگوید. دیگر جادوی روایت، به سختی می تواند شما را به شور و شعف و شوک کشف داستان بواسطه همراهی با خود، برساند.

 

به همین جهت، به طور معمول و بدون مداخله بیش از اندازه، یک نوجوان می تواند آنچه که برای گذر کردن و رفتن به دوره جوانی لازم دارد را فرا بگیرید. اما عموما به واسطه تنظیم نبودن میزان دانش، نگرانی، هشدار، دلسوزی، و نوید هایی که بزرگسالان به نوجوانان می دهند. در اصل روند رشدی دوره نوجوانی با اختلال مواجه می شود.

 

نوجوانی خالص، بدون سایه قدرتمندی از دوره جوانی

 

یک نوجوانی خالص، بایست بدون سایه قدرتمندی از دوره جوانی طی شود. در واقع، یک نوجوان نیاز ندارد که خیلی پیشاپیش فکر کند. یک نوجوان نیاز ندارد  که درباره شغل آینده و بسیاری از موارد مربوط به دوره بزرگسالی فکر کند. زیرا که اصلا توانمندی و دانش لازم جهت تشخیص و ساختن این دوره را نیز در اختیار ندارد.

اما چنانچه انتظارات و نوع برخوردی که با یک نوجوان می شود او را به سمت رشد دادن سایه جوانی خودش سوق دهد. ممکن است یک نوجوان بجای تجربه کردن نوجوانی خالص، همیشه حالتی دوگانه داشته باشد. نیمی جوان و نیمی نوجوان باشد. اگر چه ممکن است به ظاهر این دوگانگی به گذر کردن از دوره نوجوانی به جوانی کمک کند، اما در عمل عموما چنین نیست.

 

گذر کردن طبیعی از دوره نوجوانی به دوره جوانی

یک نوجوان بالاخره به دوره جوانی میرسد. نکته مهم در اینجا آن است که برخلاف دسته بندی های عددی که بسیاری آنها را شنیده ایم، سن روانی بسیاری تعیین کننده تر از سن جسمی و بدنی است. یک شخص ممکن است چهل و یا پنجاه سال سن داشته باشد، اما از منظر روانی همچنان بخش بزرگی از روان او در دوره نوجوانی و شانزده سالگی باقی مانده باشد.

اگر یک نوجوان بدون اینکه خود را ناچار به گذر کردن از دوره نوجوانی به جوانی ببیند، یک روند معمول و رشدی را طی کند، به مرور شخصیت دوره جوانی در او پدیدار می شود. و او می تواند از دوره نوجوانی به دوره جوانی برود. و این کار را به نحوی انجام دهد که یکپارچگی روانی و شخصیتی او کاملا سالم و در هم تنیده باقی بماند.

 

نوجوان به درون یک جوان نمی میرد و جان نمی دهد

 

یکپارچگی روانی به عنوان یکی از مهم ترین شاخص های شخصیت سالم برشمرده می شود. به طور خلاصه، یکپارچگی روانی یعنی اینکه در درون یک فرد، یک کودک، یک نوجوان، یک جوان، ….زندگی میکنند. یکپارچگی روانی یعنی اینکه ابعاد و ویژگی ها و افکار خوب و بد یک شخص، تاریک و روشن او، برایش مشخص است. و او آنها را می شناسد و با آنها در تعامل سالم قرار دارد. تا جایی که ممکن است میزان ابعاد تاریک شخصیت او، بسیار کمتر از افراد دیگر باشد.

 

چنانچه یک نوجوان از دوره نوجوانی به دوره جوانی برسد. و این گذار به حالتی پیوسته انجام گیرد، نوجوان همچنان به قوت در درون یک فرد زنده خواهد بود. همانطور که اگر در دوره قبل نیز همین اتفاق افتاده باشد. کودک در درون یک شخص به سرحالی و شادابی زندگی خواهد کرد. چنین حالتی به معنی یکپارچگی بالای روانی است.

 

یکپارچگی روانی و همزیستی ابعاد مختلف وجودی

 

اگر ویژگی های خوب دوره نوجوانی را نگاه کنیم، جسارت، ایده آل گرایی، کنجکاوی، آزادی خواهی، تلاش، و احساسات سرشار را می توانیم به عنوان معمول ترین ویژگی های دوره نوجوانی به حساب بیاوریم. حال اگر این ویژگی در درون یک فرد سی ساله نیز وجود داشته باشند. او احتمالا فردی دلیر، کنجکاو، کوشا، دارای ارزش های والا، و سرشار از احساسات خواهد بود.

 

به همین جهت، زیست یک نوجوان در درون هر یک از ما، نه تنها می تواند باعث شود که به جهت نزدیک بودن با دوره نوجوانی و حس و حال نوجوانی خود، بتوانیم نوجوانان دیگر را به سهولت درک کنیم. بلکه می تواند باعث شود تا از ویژگی های خوب دوره نوجوانی نیز بهره مند شویم.

 

کودک درون و نوجوان درون
 

احتمالا هم به واسطه آثار سینمایی، هم بواسطه شهرتی که اصطلاح کودک درون پیدا کرده است با این مفهوم آشنا شده باشید. کسی که کودک درون شاداب و خوشحالی دارد، می تواند به سادگی بخندد، بازیگوشی کند و چه بسا تمامی زندگی را به مثابه یک بازی نگاه کند. می تواند در لحظه زندگی کند و بسیار ویژگی های زیبا و دلنشین دیگر را داشته باشد.

 

حال میخواهم به این اصطلاح، نوجوان درون را نیز اضافه کنم. کسی که نوجوان درون جسور، کنجکاو، شاد، و با محبتی دارد، به مانند کودک درون، از ویژگی های خوب این دوره نیز برخوردار می شود. به همین جهت، نه تنها سلامت روان ما در دوره بزرگسالی در گرو این است که ابعاد مختلف وجودی مان را در تجربه نزدیک مان داشته باشیم و آنها را با خودمان یکپارچه کرده باشیم. بلکه سلامت روانی یک نوجوان وقتی که در دوره نوجوانی قرار دارد نیز در آن است که بیاموزد به این دوره با نگاهی مثبت بنگرد.

 

رزرو وقت روانشناسی و مشاوره
جهت رزرو وقت، لطفا به صفحه رزرو بروید. همچنین می توانید مثل همیشه به پادکست تجربه زیستی نیز گوش کنید. برای مطالعه مطالب بیشتر در زمنیه.کودک و بازی در بیرون از خانه اینجا کلیک کنید
رزرو وقت روانکاوی، روانشناسی و مشاوره، مشاور خانواده، زوج درمانگر

کانال تلگرام تجربه زیستی

Facebook
Twitter
LinkedIn
Email
WhatsApp
Pocket
Reddit
Skype
5/5 - (8 امتیاز)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *