تشخیص افسردگی
تشخیص افسردگی چگونه است؟ آیا افسردگی را می توان بدون انجام تست نیز تشخیص داد؟ برای تست افسردگی می شود از راه مصاحبه روان شناسی و یا انجام تست اقدام کرد.
افسردگی اساساً چیست؟
ما نسبتاً میدانیم افسردگی چه شکلی است، اما نمیدانیم افسردگی چیست؟ در واقع وقتی میگوییم افسردگی چیست؟ اغلب درباره توصیف افسردگی صحبت میکنیم. کتاب مرجع روانشناسی که تشخیص گذاری بیماریها عموما بر اساس آن انجام میشود DMS-5 نام دارد. بگذارید ببینیم افسردگی آنجا چطور تعریف شده است.
نشانههای تشخیص افسردگی
در بعد احساسی، حضور احساسات و نشانههای زیر اهمیت زیادی برای گرفتن برچسب افسردگی دارند:
- نا امیدی
- گناه
- اضطراب
- لبریز شدن
- تند مزاجی
- بی ارزشی
- ناراحتی
- تنهایی
در بعد جسمانی نیز، نشانههای زیر ممکن است خبر از حضور افسردگی در روان و تن و یک فرد بدهد:
- انرژی کم و پایین
- تغییر در خواب (زیاد، کم، از خواب پریدن با بیقراری)
- تغییر در وزن
- اضطراب جسمانی
- کاهش میل جنسی
در بعد فکری و رفتاری هم نشانههای زیر ممکن است به معنی افسردگی یا یک اپیزود افسردگی باشد.
افکار خود سرزنشی مانند:
- من شکست خوردهام.
- من تباه شدهام.
- چرا این کار را کردم؟
- من ارزش ندارم.
- اگر من نباشم دیگران راحت تر هستند.
- هیچ وقت هیچ اتفاق خوبی برای من نمیافته.
- من آدم بدشانسی هستم.
و در بعد رفتاری:
- از دست دادن علاقه به تفریح های سابقا لذت بخش
- کاهش رفت و آمد با دوست و آشنا
- بی علاقگی به امتحان کردن تجربیات تازه
- ماندن در تختخواب برای زمان طولانی (نه الزاما خوابیدن)
- مصرف مواد و الکل
تشخیص گذاری همیشه این شکلی نبوده است
چند دهه قبلتر، برخی از مراجع روانشناسی در آمریکا تصمیم گرفتند تا کتابی برای تشخیص گذاری اختلالات گردآوری کنند. تصور کنید شما در سال ۱۹۳۰ میلادی به یک روانشناس مراجعه کردهاید.
آن روانشناس هیچ منبع روشن و مشخصی برای اینکه به شما بگوید آیا افسردگی دارید یا نه، ندارد. ممکن است از شما بپرسد که: آیا احساس افسردگی میکنید؟ و همین پاسخ کافی است تا شما تشخیص افسردگی دریافت کنید یا خیر.
بالاخره چه ملاکی برای تشخیص وجود دارد؟
کارکرد کتابهای مرجع مشخص است. این دست کتابها سعی میکنند تا بر اساس یافتههای علمی بهترین راهنما برای تشخیص و درمان بیماریها باشند. اگر از یک روانکاو بپرسید افسردگی چیست؟ او یک نظریه فلسفی-تجربی برای تعریف افسردگی در اختیار دارد.
اگر از یک شناختشناس بپرسید افسردگی چیست؟ او از دریچه دیگری به موضوع نگاه میکند. دریچه ذهنیتها و شناختهای تجمیع شده شما. یک رفتار درمانگر، واقعیت درمانگر، درمانگر وجودی، درمانگر انسانگرا، گشتالتی، ساختارگرا،…همه و همه چارچوبهای خاص خودشان را دارند.
افسردگی بر اساس راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی
برای خلاص شدن از سردرگمی نگاهها و نظریات مختلف، متخصصان با هم توافق کردند تا براساس شواهد قابل مشاهده و توصیفی عمل کنند. این عبارت یعنی اینکه: بجای پاسخ دادن به پرسش افسردگی چیست؟ متخصصان در جلسات مشاوره و درمان باید به دنبال این بگردند که: افسردگی چگونه است؟
نشانگان افسردگی بجای خود افسردگی
اگر افسردگی یک میز باشد، تشخیص گذاری بر اساس راهنمای آماری و تشخیصی بیماریها از یک متخصص میخواهد تا ابعاد آن میز را توصیف کند. متخصص روان شناسی هرگز نمیتواند بگوید که: آها! من میز را دیدم! او باید بگوید که آنچه توصیفش را میکنم، پایه دارد. میشود بر روی آن لیوان گذاشت. قابل جابجایی است. و ویژگیهای دیگر.
برای مثال، یکی از ویژگیهای افسردگی فقدان لذت است. فقدان لذت یا ahedonia به همان حالتی اشاره دارد که فرد از آنچه پیشتر لذت می برده، دیگر لذت نمیبرد. در دل این «نشانه»، ممکن است حرفها نهفته باشد. اما متخصص صرفا با مشاهده این نشانه یک تیک جلوی آن قرار میدهد.
تشخیص گذاری افسردگی چگونه است؟
اگر مثلا برای یک بیماری ۱۰ نشانه وجود داشته باشد، شما بایست بیش از نیمی از نشانهها را داشته باشید تا تشخیص آن بیماری را بگیرید. همانطور که مشخص است، این نگاه خیلی صفر و یک نگر است. یعنی کسی که ۴ نشانه و یا ۲ نشانه از یک مشکل را دارد، خیلی ساده تشخیصی دریافت نمیکند!
رویکرد ابعادی بجای رویکرد توصیفی
مصیبتهای رویکرد توصیفی که فقط گوشهای از آنها را بیان کردم، باعث شده است تا در نسخههای جدید کتاب مرجع روانشناسی، رویکرد دایمنشنال یا ابعادی جایگزین رویکرد توصیفی شود. در این نگاه، شما وجود و عدم وجود بیماری را دو سر یک طیف میگذارید. هر فرد جایی در این میانه خواهد بود. کسی بسیار به سمت بیماری نزدیک است، و دیگری به سمت نداشتن آن بیماری.
کُل نگری در برابر نشانهنگری
وقتی که شما جهان بینی و علتها را حذف می کنید، ناچار هستید که صرفا به سراغ نشانهها بروید. آن توصیف میز را به خاطر دارید؟ میز یک کُل است. میز را نمیشود به اجزای تشکیل دهندهاش کاهش داد. پایه میز اگرچه بخشی از میز است، اما با کلیت میز متفاوت است.
کل، چیزی فراتر از مجموعه اجزاست. پایه و تخته و شیشه و سایر اجزا که به شکل خاصی کنار هم قرار گرفتند، حالا تشکیل یک میز را میدهند. این میز دیگر آن پایه و تخته نیست. این میز برای خودش یک موجودیت متفاوت دارد. حتی اگر شما بتوانید بازهم آن را به اجزای سازندهاش برگردانید، باز هم میز به شکل میز با اجزایش متفاوت است.
اهمیت به علت مشکلات بجای نشانه های افسردگی
اگر یک پزشکی بر مبنای درمان علتهای ایجاد یک بیماری تعریف شده باشد، شانس درمان آن بیماری را دارد. اما اگر یک پزشکی صرفا تلاش کند تا نشانههای بیماری را ”مدیریت” کند، تقریبا محال است که شانس درمان آن را داشته باشد.
در رویکرد توصیفی، اغلب تلاش می شود تا نشانههای بیماری (در اینجا افسردگی) برطرف شوند. در این نگاه، خبری از علتیابی نیست.
تستهای افسردگی و گرفتن تشخیص افسردگی بی فایده است
همه این حرفها و حرفهای بعدتر را مینویسم تا صرفا به شما نشان دهم که چرا به دنبال تشخیص افسردگی بودن، کاری بیهوده است. برای مثال، رولو مِی، از بنیانگذاران روانشناسی وجودی (اگزیستانسیال) افسردگی را ناتوانی در تجسم آینده تعریف میکند! حسابش را بکنید! نه خبری از نشانه است، نه خبری از بررسی خلق شما، اشتها، خواب، انرژی، چرا اندیشی،…
از نظر رولو می، افسردگی یعنی شما دست از ساختن آینده مطلوبتان کشیدهاید. از نظر فروید، شما در بازپس گیری انرژی روانیتان ناموفق هستید. از نظر پاولوف شما یادگرفتهاید که از ذهنیت افسردگی به دنیا نگاه کنید. زیرا این نوع نگاه برایتان پاداشهایی داشته است.
قبل از درمان افسردگی دنبال تشخیص افسردگی باشید
حالا وقت آن رسیده که بنشینید و با خودتان فکر کنید. افسردگی در لغت یعنی ”رکود”. همین لغت، یعنی دپرشن depression برای توصیف رکود اقتصادی نیز بکار میرود. پیشنهاد من این است: از خودتان بپرسید که: آیا گردش انرژیتان از رونق افتاده و زندگی درونیتان دچار رکود شده است؟ اگر درونیات شما پویا باشد، شما نه تنها انرژی در اختیار دارید، بلکه حال و آینده را نیز به دلخواه خود میسازید. مانند کسی که امکانات زیادی در دستش گذاشتهاند و هر چه بخواهد را اراده میکند.
خودنگاری و درمان افسردگی در خانه بخش چهارم |
افسرده کیست؟ نگاهی تازه با افسردگی |