تعبیر خواب و معنی رویا در روانکاوی و سایر مکتب های روانشناختی
تعبیر خواب در روانکاوی و درمان های تحلیلی نقش بسیاری کلیدی دارد. تا جایی که شاید بتوان علم روانکاوی را در ابتدای شکلگیریاش، علمِ تعبیر خواب نامید. از منظر لغوی، آن فعلی که در زبان انگلیسی بر روی رویا انجام میگیرد واژهی interpretation است. این واژه به معنی تفسیر کردن است.
در واقع تفسیر کردن کاری است که تحلیل با آن سر و کار زیادی داشته است. تفسیر کردن یعنی نمایاندنِ معنای نهفته در یک پدیده به بیمار. برای بازتاب دادن این معناها، میبایست شرایطی مانند زمانبندی مناسب، دوز متناسب، عمق متناسب و مواردی این چنین منظور شده باشد. برای تفسیر کردن، روانکاو بایست بداند که چه زمانی الگو و معنای پنهان در پشتِ رواننژندی مراجع را بیان کند. روانکاو بایست دقت کند که تا چه عمقی میخواهد لایههای رواننژندی را کنار بزند و واقعیت را به پیش چشمِ بیمار بکشد.
جایگاه تفسیر در درمان تحلیلی و روانکاوی
برای نمونه وقتی که بیمار با الگویِ رواننژندی خودش به جلسه درمان میآید. در واقع در مسیری پیش میرود که با هر قدم پیشروی برای او روشنتر میشود که ریشهی مشکلاش از کجاست؟ در این مسیر، روانکاو مداخله میکند و مداخلهی او بعضا به صورتی است که بخشی از آنچه بیمار با آن مواجه است را برای او تفسیر میکند.
در روانکاوی سنتی، مراحل درمان به صورت طولانی مدت طی میشود. برای فروید و شاگردانش روانکاوی کردنِ یک بیمار یعنی که او میبایست پنج روز در هفته، و هر جلسه به مدت چند ساعت (۳ ساعت بعضا) را به مدت زمان یک سال و نیم و یا بیشتر نزد روانکاو بیاید. درباره کاربرد روانکاوی نگاه کنید به خطاهای روانکاوی فرویدی.
روانکاو بایست دقت کند که تا چه عمقی میخواهد لایههای رواننژندی را کنار بزند و واقعیت را به پیش چشمِ بیمار بکشد.
مختصری در باب تعبیر خواب در روانکاوی
در روانکاوی کلاسیک، روانکاو از ریز جزئیات زندگی بیمار مطلع میشود. و این کار را با صحبت کردن با اعضای خانوادهی او انجام میدهد. به همین ترتیب، تعبیر خواب نیز ممکن است امری طولانی و نیازمند طی کردن مراتب خودش باشد. تعبیر خواب اینگونه نیست که شما یک رویایی را به یک روانکاو بگویید و او آن را برای شما تفسیر کند.
روانکاو معنای رویای شما را نمیداند، هرچند که حتما حدس و گمان هایی دربارهی آن داشته باشد. روانکاوی با معناهای نمادینی که در رویا ظاهر میشوند کم و بیش آشناست. روانکاو میبایست تاریخچهی تحولی زبانی که رویابین با آن رویا میبیند را نیز بداند.
تفسیر رویا اینگونه نیست که شما یک رویایی را به یک روانکاو بگویید و او آن را برای شما تفسیر کند.
روانکاوی در برابر وجودگرایی؛ جدال نگاهها بر سرِ دنیای خوابها
برای نمونه، شاید از منظری روانشناسی اگزیستانسیال قطب مخالفِ رویکرد فرویدی باشد. زیرا هر قدر در روانکاوی یک شخص به اجزایی تقسیم میشود (نهاد، من، فرامن). در روانشناسی وجودی از هرگونه تقسیم کردن و کاهش گرایی اجتناب میشود. و درمانگر با «تمام» مراجع مواجه میشود. و نه به صورت مجزا با بخش های پیدا و پنهاناش.
اروین یالوم از بنیان گذاران روانشناسی وجودی بر این عقیده است که مراجع تقریبا همیشه پیش از شروع جلسات رواندرمانی با یک رویا مواجه میشود. این رویا عموما یک شب قبلتر از آمدن به اتاق درمان بروز پیدا میکند. در آن رویا، ناخودآگاه کلیت مشکل فرد را شرح میدهد. و به همین جهت این رویا از اهمیت بالایی برخوردار است. این اهمیت تا جایی است که ممکن است تا انتهای روند درمان نیز به آن رجوع شود. تغییرات با آن رویا سنجیده شوند. و درک کردن معنایی همه جانبهتر از رویا را ممکن کنند.
چون به خلوت میروند، آن کار دیگر میکنند!
رویکردهای تازهتر روانشناختی (شناختی، واقعیت درمانی، رفتاری،…) عموما به رویا بیاعتنا هستند. و از هر گونه تعبیر و تفسیری در این زمنیه خودداری میکنند. البته پژوهش ها نشان میدهد درمانگرانی که پایبند به رویکردهای دیگر روان درمانی هستند، در مواردی بسیار از بینشهای روانکاوانه برای مواجه شدن با رویا استفاده میکنند.
دلیل این امر، فقدان نگاه نظری و عملی در تعبیر خواب در بین رویکردهای نوین روان درمانی و مشاوره روانشناسی است. برای برخی از بیماران یا مراجعان، رویا به وضوح از اهمیت بالایی برخوردار است. درمانگر در چنین موقعیتی ناچار است که به رویا بپردازد. خصوصاً اگر کار روان درمانی با مانع مواجه شده باشد. پرداختن به رویا میتواند امری حیاتی برای ادامهی درمان باشد.
عصب شناسی و بی معنایی خواب ها؟
بنیان گذارانِ رویکردهای مختلف، تقریباً همگی در ارائه شیوه متفاوتی برای تعبیر خواب از آنچه روانکاوها عرضه میکنند، ناتوان بودهاند. دلیل این امر، دشواریِ پرداختن به رویاهاست. تا حدود نیم قرن، بسیاری از دانشمندان، خصوصاً عصبشناسها کوشیدند تا هرگونه معناداری در روایاها را انکار کنند.
دلیل عمده چنین کوششی، ناتوانی از درکِ علمیِ رویاست. این کوشش تا حدی بود که تبدیل به نگاه غالب در میان افراد علمی و آکادمیک شد. اکنون دورهای فرارسیده است که شاید بتوان آن را «بازگشت به رویا» نام نهاد. برای محققان حوزه سلامت روان روشن شده است که درمانگران رویکردهای شناختی بیشتر و بیشتر به دنبال یادگیری تفیسر رویا از نگاه روانپویشی هستند.
نگاه زیگموند فروید و کارل یونگ به ساختار رویا
در روانشناسی در رابطه با شیوهی تعبیر خواب، کتابهای چندان زیادی وجود ندارد. بزرگترین و برجستهترین اثر زیگموند فروید که تا پایان عمرش بر روی آن کار کرد همان کتاب معروف تعبیر خواب اوست. برای یونگ اما رویا از خاصیتی متفاوت با آنچه فروید معین کرده برخوردار است. در یک کلیت، فروید معتقد بود که هدف از رویا «تحقق آرزو» است.
در مقابل، یونگ بر این باور بود که هدف از رویا «نسبی گرایی» است. فروید معتقد بود که تکانههای واپس رانده شده به ناخودآگاهی در طول بیداری امکان آمدن به سطح خودآگاهی را ندارند. بنابراین در هنگام شب و در رویا که ابزارهای بازداری ایگو قدری سست میشود. مواد و مصالح موجود در ناخودآگاهی میتوانند با تغییراتی در ظاهر و اتخاذ کردنِ سیمایی نمادین به سطح خودآگاهی بیانند.
امیال واپس رانده شده، جبران کنندگی و محتوای رویاها
فروید در کتاب تفسیر رویا به روشنی این فرضیه را دنبال میکند که هر تکانهی ناخودآگاهی خصوصا تکانه های مرتبت با لذت و پرخاشگری به دنبال ارضای خود هستند. و به همین جهت ارضا برای آنها نه صرفا به معنای محقق شدن در دنیای بیرونی معنا میشود، بلکه نفسِ آمدن به خودآگاهی نیز نوعی ارضا محسوب میشود. در نگاه فرویدی تکانهها در یک رقابت برای حظور در خودآگاهی هستند.
فروید معتقد بود که هدف از رویا «تحقق آرزو» است. در مقابل، یونگ بر این باور بود که هدف از رویا «نسبی گرایی» است، زیرا همواره به دنبال راه میانه است.
تعبیر خواب از نگاه کارل یونگ
برای یونگ، معنای هر رویا کاملا وابسته به شخصیت فرد رویابین است. او یک اصل اساسی را در تعبیر خواب و رویا برای خود و شاگردانش قرار میدهد: «هرگونه تصوری نسبت به معنای رویا و دانستنِ پیام ناخودآگاه صرفا مانع از درک همه جانبهی آن میشود». یونگ بر این عقیده بود که اگر تحلیلگر تصور کند معنای رویا را میداند، نمیتواند از زوایای مختلف به آن نگاه کند.
دلیل مهم بودن نگریستن به رویا از زوایای مختلف آن است که یک رویا به ندرت دارای یک معنی بخصوص است. و عموما دارای معانی مختلف است. فروید و یونگ در نگاه کردن به تصاویر رویا و نگه داشتن این باور که هر تصویر میتواند از مجموعه ای از تصاویر مجزا و لایه لایه تشکیل شده باشد، با هم همنظر هستند. این چندلایه بودن، از منظری همان حضورِ معانی مختلف در آنِ واحد است.
تعبیر خواب از نگاه فریتز پرلز و گشتالت درمانی
فریتز پرلز که نگاهی پدیدار شناسانه و گشتالتی دارد، به کلی نگاهی متفاوتی نسبت به رویا و تعبیر خواب دارد. او از هرگونه تفسیر و تعبیر خوابی خودداری میکرد. از نگاه پرلز خواب و رویای شما محصول وجود خود شما هستند. به همین جهت اگر می خواهید بدانید ک معنای آنها چیست؟ باید تصور کنید که هر یک از اجزای خواب، در واقع یکی از اجزای وجودی خودتان است.
در تعبیر خواب، پرلز از درمان جو می خواست که نقش تمامی اجزای خواب را ایفا کند. درمان جو می ایستاد. تصور میکرد که آسمان است. سپس تصور می کرد که همان بارانی است که در حال باریدن است. سپس چاله ای که در خواب دیده بود را مجسم می کرد. و نقش آن را بازی می کرد. به این صورت، از طریق ایفای نفش اجزای رویا، درمان جو به محتویات ذهن خودش آگاه می شد. و معنای رویا را می فهمید.
اروین یالوم و نگاه وجودی در مورد تعبیر خواب
اگرچه در نگاه وجودی فرمول بندی بخصوصی نه در مورد خواب، بلکه در مورد تمامی مشکلات روان شناختی وجود ندارد، اما می دانیم که درمانگران وجودی نیز از تعبیر خواب استفاده می کنند. به نظر می رسد تعبیر خواب در نگاه وجودی مشابه دیدگاه گشتالتی باشد. با این تفاوت که سایکودرام کمتری در هنگام تفسیر رویا رخ می دهد
جمع بندی
در این نوشتار به طور خلاصه به جایگاه رویا در دیروز و امروز نگاه کردیم. در شروع روان درمانی رویا نقشی کلیدی در درمان و فهم کردن رواننژندی های بیمار داشت. امروزه، رویکردهای نوین به دلایل مختلفی از نگاه کردن به رویا اجتناب میکنند. عمدهی این دلایل عبارت است از: عدم پوشش بیمهای درمان های بلند مدت در بسیاری از نقاط دنیا، امری که هر روزه بهتر میشود. و کشورهای پیشرفته به اهمیت درمانهای طولانی مدت واقف میشوند.
دلیل دیگر، ضعف در مهارتهای لازم به جهت مواجهه با رویا است. از دلایل دیگر، طولانی شدن روند درمان است. حتی اگر درمانگری کاملا بی توجه به رویکردهای تحلیلی باشد. و یا اینطور نشان دهد. برای نمونه، درمانگری مانند اروین یالوم نیز از خواب و رویا کمک می گیرد. و این واقعیت باز هم به اهمیت درمان های بلند مدت و مفصل اشاره دارد.
یونگ یک اصل اساسی را در تفیسر رویا برای خود و شاگردانش قرار میدهد: «هرگونه تصوری نسبت به معنای رویا و دانستنِ پیام ناخودآگاه صرفا مانع از درک همه جانبهی آن میشود».