رواندرمانی چیست؟
رواندرمانی به علم و دانشی اشاره دارد که از فلسفه جدا شد و به صورت اختصاصی و عموما به دور از مباحث فلسفی، به سلامت روان میپردازد. رواندرمانی را میتواند علمِ بهزیستیِ احساسی، فکری، رفتاری، معنایی، معنوی، ارتباطی، شغلی، و تجربی دانست.
آیا رواندرمانی همان مشاوره است؟
مشاوره روانشناسی عموما شاخهای جدا از رواندرمانی درنظر گرفته میشود، اگرچه که ممکن است در ادبیات عمومی آنها را معدل هم بکار بگیریم. مشاوره روانشناسی و مشاور روانشناسی عموما به موضوعات معمول زندگی میپردازند. برای مثال، تصور کنید که شخصی در شغلش دچار چالش در برقراری ارتباط موثر با دیگران است. در اینجا ممکن است با استفاده از خدمات مشاوره، او بتواند مهارتهای ارتباطیش را رشد دهد و بر چالشش غلبه کند. رواندرمانی را میتوان نگاهی بنیادیتر دانست چرا که ممکن است به کلیتِ شخصیتِ فرد، تجربه او و روایتِ او از زندگی بپردازد و نه افزایش مهارتهای ارتباطی.
تفاوت اصلی بین مشاوره و رواندرمانی چیست؟
مشاوره و مشورت کردن در فرهنگ ما به خوبی شناختهشده است و بسیار هم در خوبی آن حرفها گفته شده است. در انگلیسی به آن counseling میگویند. وقتی که شما مشورت میگیرید، ممکن است بین چند موضوع سردرگم باشید. برای مثال، آیا شهرِ محل اقامت خود را تغییر بدهید یا نه؟ چه شغلی ممکن است مناسب شما باشد؟ در این موارد، شما خودتان ایدههایی در مورد آنها دارید، و ممکن است دچار سختی در تصمیم گیری باشید. اینجا یک مشاور میتواند به شما کمک کند تا گزینهها را سبک و سنگین کنید تا به بهترین پاسخ برسید.
حالا بیایید به رواندرمانی نگاه کنیم. شخصی را درنظر بگیرید که نمیداند چرا اصلا تمرکز و توجه ندارد؟ یا کسی که گاهی احساس خوبی و خوشحالی دارد، اما مواقع دیگری، خسته، افسرده و بیحوصله است؛ آن هم بدون هیچ دلیل روشن و مشخصی. یا کسی که با اضطراب بسیاری مواجه است و نمیداند که چرا مدام کلافه است. شخصی که از رفتن به فضاهای بسته مانند آسانسور دچار هراس میشود. و موارد بسیار دیگر.
در این موارد، دیگر مهارت آموزشی چندان اولویتی ندارد، بلکه توجه به دلایل زیربناییتر مورد توجه قرار میگیرد. در ر واندرمانی توجه نسبتا قابل توجهی به زندگی فرد و تجربه زیسته او میشود، اما در مشاوره چندان اینطور نیست. بنابراین، مشکلاتی که مدت زمان قابل توجهی به طول انجامیدهاند، و یا پریشانی و آشفته حالی بسیاری ایجاد میکنند را یک روان درمانگر psychotherapist مورد ارزیابی قرار میدهد و از دامنه مشاوره خارج است.
روان درمانگر همان روانپزشک است و یا میتواند باشد؟
در گذشته، برای مثال از صد و اندی سال پیش تا همین چند دهه گذشته، عموما در غرب روانپزشکها کار رواندرمانی هم انجام میدادند. برای همین ممکن است در فیلمها و سریالها شما با این پدیده مواجه شده باشید که یک شخصی هم کار رواندرمانی انجام میدهد و هم کار تجویز دارو. یک روانپزشک میتواند کار رواندرمانی هم انجام دهد، هرچند که اغلب چنین کاری نمیکنند. اساس حرفه روانپزشکی بر توجه به مغز و شیوه کارکرد آن بنا شده است، درحالیکه رواندرمانی عموما به گفتار و صحبت کردن متکی است.
هرچند که در سالها اخیر شاهد توجه و علاقه روانپزشکها به رواندرمانی هم بودهام و به نظر میرسد که اتفاق خوبی است، زیرا در بسیاری از موارد نیاز به درمانها و مداخلههای مستقیم دارویی را از میان برمیدارد.
رواندرمانی و روانپزشکی اغلب میتوانند مکمل همدیگر باشند، به شرط آنکه اهمیت اساسی بر دوش رواندرمانی باشد. دارو درمانی و یا همان روانپزشکی میتواند دریچهای فراهم آورد و برای فرد قدری آسایش و فاصله با شیوه معمول کارکرد ذهنش و یا مغزش ایجاد کند، و این فرصت میبایست برای انجام کار رواندرمانی مورد استفاده قرار گیرد. رواندرمانگر دارو تجویز نمیکند و در صورتی که نیاز به دارودرمانی را ضروری بداند، مراجعه کننده را به یک روانپزشک ارجاع میدهد و یا از او میخواهد که به یک روانپزشک مراجعه کند.
مشاوره پیش از ازدواج چه نسبتی با رواندرمانی دارد؟
مشاوره پیش از ازدواج عموما در دامنه کارهای مشاورهای قرار میگیرد، اما میتواند الزما اینگونه نباشد. وقتی که دو نفر تصمیم میگیرند به ازدواج فکر کنند، و با هم در ارتباط و رابطه قرار می گیرند، عملا یک زوج couple تلقی میشوند.
در صورتی که تردیدهای زیادی نسبت به ازدواج وجود دارد، و یا اطرافیان شما در مورد ازدواج به شما حرفهایی میگویند که آنها را نگران کننده میبینید، شاید زوج درمانی گزینه بهتری از مشاوره پیش از ازدواج باشد. بحث در این مورد مفصل است، اما به ذکر همین نکته بسنده کنیم که به تجربه شخصی من، مشاوره پیش از ازدواج به حالت کنونی چندان ثمربخشی ندارد. در مشاوره و برای مثال آنطور که مرسوم شده با صرف پنج جلسه و یا کمتر، شما عموما به نتیجه نخواهید رسید که آیا فرد مورد نظر برای شما مناسب است و یا خیر؟ از جایی که اغلب افراد انتظار دارند مشاوره پیش از ازدواج پاسخ سریع و روشنی به چالش تناسب آنها و چگونگی آیندهشان در کنار هم بدهد، شیوه مشاوره پیش از ازدواج به صورت انجام تستهای شخصیتی و یا انواع و اقسام آزمونهای نوشتاری و تستی تناسب زناشویی محدود مانده است؛ حالاتی که چندان عمیق و اساسی به نظر نمی رسند.
زوج درمانی و یا خانواده درمانی در دامنه مشاوره است و یا رواندرمانی؟
زوج درمانی و خانواده درمانی دو مقوله نسبتا متفاوت هستند اگرچه که زوج را پایه خانواده در نظر میگیریم. در خانواده و یا آنچه که گفته میشود «مشاوره خانواده» نیاز به دانش در مورد تربیت فرزندان و شیوه برقراری ارتباط با کودکان و یا گاهی مهارتهای دیگری مانند تفسیر نقاشیهای کودکان و بازی درمانی هست، درحالیکه زوج درمانی عموما بر روی ارتباط دو شخص متمرکز است.
باز هم اینجا به همان قضیه مشاوره و رواندرمانی که در بالاتر به آن اشاره شد باز میگردیم. مشاوره خانواده و یا مشاوره زوج بایست اینطور معنی بشود که در جلسات محدودی، هشت جلسه و یا ده جلسه دو نفر بر روی شیوه ارتباط برقرار کردنشان با یکدیگر متمرکز میشوند. برخی مهارتهای پرشور کردن زندگی مشترک را یاد میگیرند و تغییرات شناختی و رفتاری لازم را ایجاد میکنند. در مورد مشاوره خانواده هم همین موضوع وجود دارد. اما گاهی موضوع عمیقتر از آن است که بشود با مشاوره به آن پرداخت.
زوج درمانی و مشاوره زوج؛ هر کدام را بهر چه ساختهاند؟
بگذارید یک مثال از کار بالینی بزنم تا شاید این موضوع را روشن کند. یک زوج، پس از نزدیک به ۱۷ سال زندگی مشترک، با یک فرزند دبستانی پیش من آمدند. مراجعه شان به صورت زوجی بود و نه بهمراه فرزند. آنها زندگی خوبی داشتند و از این سالها که در کنار هم سپری کرده بودند راضی و خوشحال بودند. مشکل در روزمرگی و تکراری بود که هر روزشان را پر کرده بود.
اما مشکل اصلی و موضوع اصلی را میتوان اینطور تعریف کرد: پس از مدت زمان بخصوصی از زندگی مشترک، افراد به روابط، پدر و مادرشان، آینده شان، دوستانی که دارند و به طور کلی معنای زندگی فکر میکنند و دیگر معاشرتهای معمول، سفر و گردش و تفریحهایی که قبلتر برایشان جذاب بود، آنگونه که پیشترها بود، نیست. اینجا یک نیاز عمیقتر خودش را به ما نشان میدهد، و آن نیاز به دروننگری و معنای زندگی است. اگر این زوج را به صورت مشاورهای مورد بررسی قرار دهیم و نه از نگاه درمانی و عمقی، خیلی ساده میتوانیم توصیههایی راهبردی و مفید ارائه دهیم.
مشاوره زوج و نه زوج درمانی
مثلا، تصور کنید که تازه با هم آشنا شده اید، با هم به خرید بروید، در کلاس آشپزی ثبت نام کنید. تفریحها نو پیدا کنید، سفر کنید و مواردی از این دست که گاهی میتوانند روتین و روزمرگی حاصلش را کنار بزنند و رنگ و بوی تازهای به زندگی ببخشند.
اگر از منظر درمانی به آن توجه کنیم چطور؟ اینجاست که هر یک از افراد میبایست به درون خودش گوش دهد. عواطف و احساساتی که ممکن است آنها را در خود نگه داشته را کاوش کند و در معنای آنها تامل کند. برای مثال، یکی از آنها ممکن است خیلی به گذشته بیاندیشد. به شخصی که ممکن بود با او ازدواج کند. و یا در مورد مسیری که در زندگی طی کرده افکاری داشته باشد که مدتهاست در پسِ ذهنش حضور دارند اما چندان که بایست و شایسته است برای خودش مشخص و روشن نیستند، چه برسد به آنکه بخواهد با همسرش نیز آنها را مطرح کند.
زوج درمانی لازم می شود
در این موارد، یک نگاه درون-روانی، عمقی، و تفصیلی نیاز است. شاید لازم باشد که بجای تمرکز بر روی رابطه و ازدواج، هر یک به درونیات خودشان بپردازند و بعد با همفکری و راهنمایی درمانگر، برخی دغدغههای خود را با همسرشان و یا فرزند و فرزندان نیز مطرح کنند، آن هم زمانی که افکارشان به قدر کفایت به اصطلاح شسته و رفته شده است. یا ممکن است پرداختن به ارتباط با همدیگر و رابطه موضوع اصلی جلسات درمانی باشد و در آن ارتباط هر دو سعی کنند که به درون خود نگاه کنند و افکار و احساسات و دغدغههای ذهنیشان را با همدیگر مطرح کنند. جلسات زوج درمانی ممکن است ماهها و یا سالها ادامه داشته باشد و به تدریج کیفیت ارتباط با همدیگر و فرزند(ان) را بهبود بخشد، درحالیکه عموما در مشاوره به مداخلههای محدود بسنده میکنیم و چندان در چند و چون روان هر شخص عمیق نمیشویم.
آیا رواندرمانی بهتر از مشاوره است؟
رواندرمانی و مشاوره را هرکدام بهرِ کاری ساختهاند. اگر هر کدام از آنها را بشناسیم و بعد به شرایط کنونی نگاه کنیم، بهتر متوجه میشویم که مشاوره روانشناسی مناسب است و یا رواندرمانی؟ موضوع اصلی این نیست که مشاوره بهتر است و یا رواندرمانی، زیرا هر کدام به دلیلی ایجاد شده اند و نیازی را برطرف میکنند که خود فقط میتوانند آن را برطرف سازند. شاید شیوه درست فکر کردن به مشاوره روانشناسی و رواندرمانی آن باشد که ببینیم کدامیک از آنها برای شرایط کنونی مناسبتر است؟
اگر شخصی نیاز به مهارت آموزی در ارتباط و یا تجربه احساسی دارد، و همچنین از درون نگری و رفتن به عمق وجودش هم میتوان منافعی برای او متصور شد، اما نیاز اصلی او در این مقطع از زندگی بیش از آنکه درون نگری باشد، مهارت آموزی و مشورت گرفتن از یک متخصص است، پس بایست فرم و محتوای جلسات به صورت مشاورهای تنظیم شوند. در این مورد، رواندرمانی میتواند برای او نامناسب ارزیابی شود، حتی اگر خوبیهایی هم برایش داشته باشد.
برای شخصی که مدام درگیر روابط نامناسب میشود و تجربه نا-امیدی و آسیب دیدگی از روابط. را دارد، مشورت در مورد ارتباط موثر و یا ابراز احساسی چندان مفید نخواهد بود، او از رواندرمانی نفع بیشتری میبرد تا بتواند به خوبی و تمامی درک کند که چگونه است که روابط او یکی پس از دیگری خراب میشوند؟ چه عواملی بر روی انتخابهایش اثرگذار است؟ و اتفاقا شاید مدت زمانی را بایست بدون شروع ارتباط تازه سپری کند و بجای آن وقت و زمان و انرژیش را بر روی شناخت خودش هزینه کند. برای چنین کسی مشاوره مناسب نیست.
تمامی این موارد را میشود در یک جلسه تشخیصی مورد بررسی قرار داد. در زمان مراجعه، اگر افکار و نگرانیهایی در مورد انتخاب درست مشاور و یا درمانگر دارید، حتما آن را با متخصص سلامت روانی که به او مراجعه میکنید در میان بگذارید و در مورد مسیر مناسب خودتان گفتگو کنید تا به خوبی و روشنی بدانید که مشاوره و یا درمان کدامیک مناسب شماست؟
رواندرمانی همان روانکاوی است؟
در گذشته اینطور بود. روانکاوی را معمولا به عنوان شروع رواندرمانی و سرآغاز آن میشناسیم. روانکاوی در حدود سال ۱۸۹۰ ایجاد شد و بعدتر روشهای درمانی فراوان دیگری نیز برای بررسی و بهبود سلامت روان اختراع شدند. امروز میتوانیم شمار آنها را به چند صد روش تشخیص بدهیم. از این میان معمولا چیزی بین ۴۰ تا ۵۰ رویکرد درمانی از سایر رویکردها شناخته شدهتر و پرطرفدارتر هستند.
در یک زمانی رواندرمانی معادل روانکاوی بود، اما امروز به مجموعه درمانهای روانکاوانه عموما با اصطلاح رواندرمانی تحلیلی، درمانهای تحلیلی، درمانهای پویشی، و یا درمانهای روانپویشی اشاره میکنند. امروز رایجترین شیوه رواندرمانی، درمان شناختی-رفتاری است. موضوعی که نیازمند توضیحات مفصل خودش و معرفی آن است.
کدام رویکرد درمانی بهتر است؟
رویکردهای درمانی از نظر اثربخشی تفاوت چدانی با هم ندارند، هرچند که در موارد بخصوصی و بسته به مشکل ممکن است برخی رویکردها و یا درمانها بهتر از سایرین باشند؛ اما در مجموع، میزان عمومی و کلی اثربخشیشان یکسان است. این یافته، حاصل پژوهشهای آماری و کمی در روانشناسی بالینی است. سوال مناسبتر و مهمتر میتواند این باشد که کدام رویکرد درمانی مناسب شماست؟ با توجه به ویژگیهای شخصیتی، مشکلی که برای آن میخواهید مراجعه کنید، و موارد دیگر. اگر علاقه به شناخت و دانستن در مورد رویکردها هستید، حتما بخش نگاههای درمانی را دنبال کنید، اما در نظر داشته باشید که شناخت عمیق و اساسی از رویکردها عموما بسیار زمانبر هستند و شاید گزینه بهتر از اینکه بخواهید درمانها ر ابشناسید این باشد که در یک جلسه تشخیصی شرکت کنید و توضیحات تکمیلی را آنجا دریافت کنید. و یا این موضوع را با درمان یا مشاور خود مطرح کنید و از او بخواهید که در صورت نیاز شما را به درمانگری ارجاع دهد که از نظر حرفهای مناسبتر میبیند.
رواندرمانی چه میزانی زمان لازم دارد؟
در مورد تفاوت بین مشاوره و رواندرمانی گفتیم. اگر آن را مطالعه نکردهاید، به بخشهای اولیه این نوشته بروید. حالا در مورد درمانهای بالینی و رواندرمانی هم قدری خواهیم گفت. رواندرمانی یک فرایند یکسان و ثابت نیست و ملاکهای مختلفی بر روی آن و مدت زمانی که نیاز دارد اثر میگذارند. برخی درمانها که عموما به درمانهای تحلیلی مشهور هستند عموما مدت زمان بیشتری به طول میانجامند زیرا دایره وسیعی از تجربیات شما را مورد ارزیابی قرار میدهند. اما درمانهای دیگری هم هستند که ممکن است همان میزان و یا چه بسا بیشتر به زمان نیاز داشته باشند.
برای مثال، ارنست اسپینلی در کتاب «قصههای نا-دانستنی» مدت زمان معمول برای درمان پدیدارشناسانه-وجودی خود را حداقل ۲ سال و معمولا حدود سه سال بیان میدارد. اروین یالوم رواندرمانی اگزیستانسیال عموما مراجعانی داشته است که آنها را برای دو سال و یا بیشتر ویزیت کرده است. در رواندرمانی روانکاوی سنتی این میزان خیلی ساده میتواند به چند سال برسد و مواردی که درمانها تا یک دهه هم ادامه داشته باشند هم گزارش شده است.
درمان های کوتاه مدت
بخاطر همین زمانبر بودن درمانهای عمقی که دوران کودکی، نوجوانی، روابط مختلفی که در طول زندگی تجربه شدهاند و یا میشوند، رویاها، پتانسیلهای یک فرد برای شکوفایی، مسیرهای رشدی در آینده، اگر چند مورد را نام ببریم، نیاز به درمانهای سریع، کوتاه مدت، و کم هزینه از جانب بسیاری احساس شده است. به همین دلیل، بسیاری از درمانها امروزه بخشهای قابل توجهی که در همین چند ده سال پیش اجزای جدایی ناپذیر یک مسیر درمانی بودند را اصطلاحا فاکتور گرفته اند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای روز جوامع انسانی باشند. برای مثال، در اغلب درمانهای امروزی، مثل درمانهای شناختی-رفتاری، طرحواره درمانی، روانپویشی فشرده کوتاه مدت، پذیرش و تعهد (اکت)، نظریه انتخاب (یا واقعیت درمانی) و بسیاری دیگر، نه خبری از گذشته نگریهای تفصیلی هست، و نه تحلیل رویاها و نه شرح و بسط پیچیدگیهای ناخودآگاه و تاثیرشان بر روابط کنونی و نوع نگاه و جهان بینی فرد، و نه چگونگی شکلگیری شخصیت و موارد دیگر.
اتکای بیشتر به نقش دارو در درمانهای کوتاه مدت
درمانهای امروزی عموما اتکای بیشتری به دارودرمانی دارند و به صورت اختصاصی بر روی مشکل حال حاضر متمرکز میشوند. برای مثال، اگر شما صد سال پیش، و یا پنجاه سال پیش به یک رواندرمانگر مراجعه میکردید (البته غیر از رفتار-درمانگرها) احتمالا ریشههای اضطراب را فاکتورهای ناخودآگاه تشخیص میدادند و برای شناخت ناخودآگاه، چه از نگاه وجودی و پرداختن به دغدغههای غائی، و چه از نگاه روانکاوانه و پرداختن به افکار و احساسات واپسرانده شده به ناخودآگاهی، موضوع عمیق، دارای لایههای گوناگون و اساسی در نظر گرفته میشد. اما امروز برای اضطراب شما فقط چند فکر اضطرابزا و یا خطاهای شناختی را مورد توجه قرار میدهید. از دارو درمانی کمک فراوان میگیرید و یا به روشهای بدن-محور (مانند ریلکسیشن، تمرینهای تنفسی) میپردازید. همه اینها خوب هستند، و متناسب با نیازهای روز جامعه انسانی توسعه پیدا کردهاند، اما میبایست به تناسب خودشان از آنها انتظار داشته باشید.
صرف نظر کردن از درمان های عمقی
برای مثال، تصور اینکه ساختار شخصیت یک فرد که پیوسته او را دچار مشکل کرده است، اندوه، ناراحتی و پریشانی فراوانی برایش ایجاد کرده را با روشهای شناختی و یا طرحوارهای و تکنیکهای ریلکسیشن، افکار مثبت و موارد مشابه بشناسیم، مرتفع سازیم و امکان رشد و گسترش خودآگاهی را برای شخص فراهم آوریم، تقریبا دور از ذهن است.
بنابراین، اگرچه رواندرمانی کوتاه مدت در طی شش ماه میتواند سطح اضطراب فرد را کاهش دهد و یا تابآوری احساسی ایجاد کند، اتفاقهای که بسیار خوب و مثبت هستند، اما نمیبایست آن را با درمانهایی مثل روانشناسی تحلیلی کارل یونگ مقایسه کنیم که به عمق ناخودآگاه میپردازد و بر رود جاری همیشگی رویاها سوار میشود تا به درون ناخودآگاهی و بخشهای گوناگون آن برسد، مقایسه کنیم.
آیا مشاوره و رواندرمانی آنلاین میتواند به مانند جلسات حضوری باشد؟
واقعیت این است که این سوال هم به مانند سوال قبلی است. به اقتضای شرایط هر امکانی میتواند بهتر از فقدان درمان باشد. در بسیاری از موارد، خصوصا در کشورهای توسعه یافته که تکیه زیادی بر اینترنت و دسترسی پذیری وجود دارد، رواندرمانی و مشاوره آنلاین حسابی طرفدار پیدا کرده است. البته اصطلاح آنلاین ممکن است قدری ما را به خطا بیاندازد زیرا از پرطرفدارترین روشهای درمانی اینترنتی، درمانهای آفلاین هستند که مراجع و درمانگر در طی روز یک یا دو پیام مفصل برای هم مینویسند و چیزی شبیه به نامه نگاری است. از جایی که شما ممکن است پیام را اکنون بنویسد و درمانگر چند ساعت بعدتر به آن پاسخ بدهد، اسم آن را آفلاین گذاشتهاند.
رواندرمانی آنلاین؛ در شرایطی اثرگذار است
در سالهای اخیر، تکیه اجتناب ناپذیری بر تکنولوژی و درمانهای آنلاین رخ داد که تقریبا اکثریت درمانها را حداقل در مقطع بخصوصی به درمانهای آنلاین تغییر داد. برای مثال، قشر جوانتر که با پیام نویسی (تکست زدن) راحتتر هستند، ممکن است از درمانهای آفلاین، نوشتار، فرستادن ایموجی، و یا ابراز خود به شیوهای که معمولا خود را ابراز میکنند؛ یعنی با استفاده از چت و گفتگو مجازی، با شیوههای نوین ارائه درمان راحتتر باشند. البته درمانی به نام رواندرمانی آنلاین نداریم، بلکه رواندرمانی بر بستر آنلاین و یا دقیقتر، بر بستر اینترنت داریم، زیرا درمان همان است که قبلتر بوده، و حالا شیوه ارائه تغییر کرده است.
در مجموع، شاید درمان با تماس صوتی پرطرفدارترین شیوه دریافت درمان در حال حاضر باشد. درمان تصویری هم طرفداران خاص خود را پیدا کرده است و بسیاری از متخصصان روانشناسی و پزشکی از ابزارهای تماس تصویری برای ارائه خدمات استفاده میکنند. من در سامانههای ارائه خدمات رواندرمانی آنلاین هم کار کردهام. در نهایت میتوانم به تجربه شخصی خودم بیشتر توجه کنم و نوشته کنونی را با آمار و ارقام پر و پیمان و طولانی نکنیم.
رواندرمانی حضوری یا رواندرمانی آنلاین
درمانی که به صورت حضوری ارائه میشود، برای درمانگر و درمانجو واقعیتر و متمرکزتر است. در بسیاری از موارد، در درمانهایی که آنلاین ارائه میشوند، حواس پرتیها برای هر دو طرف ممکن است بروز پیدا کند. و همچنین، راحتی داخل خانه ممکن است در مواردی چندان هم مناسب نباشد، زیرا شرایط یک ارتباط معمول و واقعی را شبیه سازی نمیکند. اما در موارد بخصوصی مانند کسانی که دچار آگورافوبی (فوبی و ترس خارج شدن از منزل) هستند، درمان آنلاین میتواند بسیار مفید و بینظیر باشد؛ زیرا در غیر اینصورت درمانی ارائه نخواهد شد. در مجموع، حتی اگر رفت و آمد به کلینیک رواندرمانی ممکن است از شما یک یا دو ساعت هم وقت بگیرد، ممکن است که بخواهید این کار را انجام دهید، زیرا تجربیات بالینی بر اهمیت ارتباط درمانی با درمانگر تاکید کردهاند، و این ارتباط عموما میتواند مبنایی برای روابط دیگر درمانجو بشود، به همین دلیل شاید درمان حضوری گزینه مناسبتری در عموم موارد به جز موارد خاص باشد.
آنچه درمانی است، فراتر از رواندرمانی است
در زندگی خیلی از پدیدهها توانایی اثرگذاری درمانی را دارا هستند. یک شعر، یک عمل همراه با درک و شفقت، هوای خوب، باران، یک کتاب داستانی، و خیلی پدیدههای دیگر میتوانند اثر درمانی داشته باشند. برای نمونه، به تابلوی درمانگر Healer یا به فرانسوی Le thérapeute اثر رنه ماگریت René Magritte نگاه کنید. امیدوارم که ساعتها از نگاه کردن به آن لذت ببرید!
اختلالات کاراکتر
کمال گرایی و روانکاوی: از فروید تا لکان
افسردگی
روان درمانی برای افسردگی
روان درمانی
روان درمانی پویشی فشرده کوتاه مدت ISTDP
Twitter
Telegram
Pocket
WhatsApp
Email