روانشناسی رابطه: گذشتن یا فراموشی رابطه تمام شده
روانشناسی رابطه درباره گذر از یک رابطه به ما چه میگوید؟ گذشته را رها کن. خودت را ببخش. خاطراتت را دور بریز. هدایا و اشیایی که یادآوری او را می کنند از جلوی دستت دور کن. دیگر به او فکر نکن. و توصیه هایی از این دست را احتمالا بسیار شنیدهاید. برای بسیاری از افراد، اولین رابطهی عمیق عاطفی (که ممکن است الزاما اولین رابطه شان نیز نباشد) تاثیر بسیار زیادی میکند.
همچنین، برای کسی که به گمان خودش چندان «اهل عاشق شدن» نیست. و از این دست افرادی نیست که «دلبسته و وابسته» میشوند. نیز، پیش میآید که خود را در رابطهای میبینند که تاثیر شگرفی بر روی زندگی شان میکند. توصیه های آبکی و شُلی که بسیاری از افراد به چنین فرد سینه سوخته و زخم خورده می کنند. اغلب سبب دوری شان با او می شود. زیرا چنین توصیههایی به راستی که حوصله سر بر و حتی کلافه کنندهاند.
روانشناسی رابطه: آیا دور ریختن و فراموش گذشته ممکن است؟
اما برای خلاص شدن از دست رابطهای که عملا و در واقعیت تمام شده است اما در ذهن فرد همچنان به حیات خودش ادامه میدهد چه می شود کرد؟ آیا بهتر است که تمام رد و نشانهای یادآور آن رابطه را از خودتان دور کنید؟ پژوهشهای تجربی در این رابطه چه چیزی میگویند؟
در تعبیری که شاید به ظاهر متناقض با نکوهش سرازیر شده به چنین توصیه هایی در پاراگراف قبلی باشد. بایست اذعان کرد که در واقع دور ریختن گذشته میتواند اثر بخش باشد! فراموش کردن گذشته می تواند باعث شود که شما میان خودتان و کسی که دیگر خود را در کنار او نمیبینید فاصله ایجاد کنید. و این فاصله بیش از همه خودش را در دنیای فیزیکی نشان میدهد؛ یعنی با از بین بردن اشیایی که حضورِ غائبِ عشقِ قبلی را به شما یادآور میشود.
عشق رُمانتیک و شباهتهایش به بیماری روانی
پژوهشگرانی که در زمنیه روانشناسی رابطه کار میکنند بر این باور هستند که تجربهی عشق به یک انسان دیگر، بسیار مشابه تجربه اعتیاد و وسواس است. در اعتیاد، فرد به چیزی بیرون از خودش وابسته میشود و هر دم از دیدنِ آن احساس خوبی به او دست میدهد. برای مثال، تحقیقها نشان دادهاند که بسیاری از جوانان با دیدنِ گوشی موبایل شان میزان و سطوح برانگیختی مغزی را تجربه میکنند که بسیار شبیه به زمانی است که معشوقشان را دیدهاند.
در واقع اعتیاد به تلفن همراه خودش را به شکل وابستگی به یک معشوق در مغز شما نشان میدهد. همچنین، کسانی که اصطلاحا پات-هد هستند، با دیدنِ لوازمِ مربوط و مصرفی شان واکنش عاطفی شدیدی در مغزشان ایجاد میشود. چنین یافته هایی محققان را به این نتیجه رسانده است که عشق و عاشقی بسیار شبیه به اعتیاد در مغز تجربه می شود.
وابستگی و رابطه؛ شباهتهایی عجیب
در وابستگی شما وابسته چیزی در بیرون از خودتان می شوید و در عشق نیز، شما وابسته فردی می شوید که هر آیینه از دیدن او احساس شادی و رضایت می کنید. در واقع مغز شما با هر پیام، با هر لمس، با هر نگاه معشوق تان با آزاد کردن هورمونهای پاداش دهی مغزی به شما پاداش می دهد.
مغز انسان از این طریق می کوشد تا راهی را بیابد که مسیرِ آزاد کردنِ هورمون های لذت بخش و انتقال دهندههای عصبی رضایت بخش را در درون خودش هموار کند. وابستگی به یک مسیر ثابت و یک چیز در بیرون از خود، از جمله ساده ترین این راه هاست. کافی است که شما «چیز» مورد نظر را بیابید. دیگر از یافتن تا ایجاد وابستگی، فاصلهی بسیار کمی دارید. و وابستگی مساوی است با تن دادن به لذت زودگذر و شادی آفرینی که مسیر میان بر برای شادکامی است. و چه کسی است که نداند مغز انسان همواره به دنبال ساده ترین و کوتاه ترین راه ممکن برای رسیدن به خوشحالی و لذت است؟
روانشناسی رابطه و مغز: در جست و جوی سادهترین راه
نکتهی مهم در اینجاست که پس از تمام شدن یک رابطه، حالا تمام آن چیزهایی که سبب آزادشدن هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی مثل سروتونین و دوپامین و اندورفین و آکسی توسین می شدند. اکنون باعث ایجاد درد و پریشانی در شما می شوند. درست همانگونه که در مورد وابستگی وجود دارد، «ترک یکهویی» یکی از راه کارهایی است که باز مغز برای طی کردنِ ساده ترین و کوتاه ترین مسیر ممکنه انتخاب میکند.
مغز از جایی که حوصله و تاب و توان تحمل کردن و طی کردن مسیری طولانی تر و رشد دهنده تر را ندارد. با یافتن اولین بارقه ها در میانِ تاریکی رنج آورِ پس از تمام شدنِ رابطه، راهی مسیری می شود که اندک نوری را در دور دست ها نشان می دهد.
امروز فراموش میکنم تا فردا به خاطر آورم
پس همانگونه که یکباره ترک کردن منابع وابستگی می تواند اثرگذار باشد. روانشناسی رابطه به ما میگوید که یکباره از بین بردن تمام رد و نشان رابطه نیز می تواند اثر گذار باشد. اما چرا روانکاوها چنین مسیری را پیشنهاد نمی کنند؟ اگر چنین کاری که اتفاقا می تواند نشان از همت و قدرت و توان شما باشد. این قدر سریع و ساده و اثربخش است، پس گیر کار کجاست؟
وقتی که شما یکباره تمام نشان ها و یادآورهای رابطهی گذشته را «پاک» میکنید. و اتفاقا بارها و بارها به خود و دیگران می گویید که «می خواهم فراموشش کنم»، این پیام را به ذهن ناهشیار خودتان ارسال می کنید که «من توانِ تحمل کردن اش را ندارم. لطفا اکنون همه چیز را در مه گنگ و غلیظی فرو ببر». و ذهن ناهشیار شما ممکن است دقیقا همین کار را انجام دهد!
ناخودآگاه به خاطر دارد
یک ویژگی شگفت آور، باورنکردنی و خارق العاده در رابطه با ضمیر پنهان این است که هرگز چیزی را فراموش نمی کند! این تعریف شما از خود و «من»ِ هشیار شماست که خاطرات و افراد را فراموش میکند. و نه ضمیر پنهان تان. ذهن ناخودآگاه آنطور که یافته های روانکاوانه و عصب شناسی به ما اثبات کرده اند. تک تک خاطرات شما را در سلول های مغزی فراوانی که در اختیار دارد ذخیره کرده است.
مادامی که مغز شما سالم است، حافظه و خاطرات شما و به تبع آن، احساسات واپس زده و فروخورده تان نیز در ذهن ناهشیار وجود دارد. اما چرا بسیاری به درستی اذعان می کنند که «اما من اصلا به او فکر نمی کنم». و «خیلی راحت زندگی میکنم». و «به هیچ وجه توسط خاطرات و افکار گذشته اذیت نمی شوم»؟
روانشناسی رابطه؛ کارکرد ذهن بسته به حالت است
اگر واقعیت این است که خاطرات رابطه و تمام آنچه از آن رابطه باقی مانده است. حتی پس از از بین بردن یادآورهای فیزیکی همچنان در ضمیر شما وجود دارد. پس گزاره ها و جملاتی مانند آنچه بیان شد چگونه ممکن است؟ در واقع روانشناسی رابطه به ما میگوید بسیاری از کارکردهای ذهنی وابسته به حالت هستند. وقتی که شما در حالتی به سر می برید که به آن «عشق» می گویید. ذهن شما و حتی جسم شما به طور متفاوتی کار می کنند.
حال که از حالت عشق و دوست داشتن گذر کرده اید. خاطرات و تجربیات تان از آن حالت را در همانجا گذاشته و از آن حالت دور شده اید. تصور کنید که درون ذهن شما مانند سرسرایی بسیار بزرگ است، قصری آنچنان عظیم که کسی تا کنون تمام آن را ندیده است. در این حین که در این قصر شگفتانگیز مشغول قدم زدن هستید به نشانی بر روی دیوار بر می خورید که نوشته است: «به طرف عشق و عاشقی».
باز-زیستی خاطرات فراموش شده
همین که به تابلوی راهنمایی توجه می کنید و به دنبال مسیر فلش می روید، به تالار زیبا و خیره کننده ای می رسید که جایگاه عشق است. در آن تالار که هزاران در دارد، شما ممکن است اشیای چشم نوازی را ببینید. در هر اتاقش موسیقی خاصی در حال نواخته شدن است. و در برخی دالان هایش افراد بخصوصی را ملاقات می کنید.
آیا وقتی که به دلایلی تصمیم میگیرید از تالار عشق خارج شوید به سایر قسمت های قصر ذهن تان بروید. آنچه در تالار عشق وجود داشته است از بین رفته است؟ پاسخ این است که «البته خیر»! تمامِ پویه های روانی که توسط عشق باز-تولید شده اند، در همانجا محفوظ اند. تمامِ در و دیوار و نوایی که شما را مدهوش کرده اند. همانجا حاضر اند. و تمام اشخاصی که در طی کردنِ دالان عشق با آنها برخورد کرده اید. همچنان در همانجا ایستاده اند. منتظر، چشم به راه، و بعضا بی هیچ حرکتی.
بازگشت به دالان عشق!
حال وقتی که شما دوباره به «تجربهی عشق» نزدیک می شوید، باز به دنبال جهت فلشی می روید که بر رویش نوشته شده «به دنبال عشق و عاشقی». از جایی که شما ممکن است نسبت به بازگشتن به همان تالار احساس ترس، افسردگی، اندوه، نگرانی و حتی بیزاری کنید. آنچه بر روی فلش ها نوشته می شود ممکن است همراه با اغوا گری باشد.
یعنی آنکه بجای گفتهی صادقانه و رک و راست «به سمت عشق و عاشقی». شما ممکن است به دنبال فلشی بروید که بر رویش نوشته شده «رابطهی سالم». «اعتماد دو سویه». «دوری و دوستی». «رابطهی جنسی». «در دست داشتنِ کنترل در رابطه». و هزاران عبارت اغواگر دیگر که همه و همه در نهایت شما را به موقعیتِ همان تالار می رسانند.
حل و فصل گذشته در درون خود
روانکاوها اصطلاحی دارند که به «تکلیف ناتمام» معروف است. تکلیف ناتمام یعنی اینکه همچنان واکنش هایی از گذشته بر روی لحظه حال یک فرد سایه می افکند. راه غلبه کردن بر گذشته این نیست که آن را در بیرون از خود ایجاد کنیم. در بسیاری از موارد، اگر نخواهیم بگوییم که همه موارد، راه مناسب این است که به درون خود نگاه کنید.
آیا می خواهید ناراحتی، اندوه، و سایر احساسات ناخوشایند مانند شرم و خشم را همچنان بر دوش خود بکشید؟ آیا وقتش رسیده که از آنها فراتر بروید؟ پس بهترین راه این است که این موارد را در درون خود حل کنید. به همین جهت است که فرایندی مانند فرایند رواکناوی از اساس وجود دارد. افراد در ساعاتی از هفته، دست از کار می کشند. به جست و جو کردن و طلب کردن، و دنبال کردن اهداف استراحت می دهند. و به درون خودشان نگاه میکنند.
خلوت کردن با خود همان کاری را می کند که روانکاوی انجام می دهد
خلوت کردن با خود به پدیده ای نسبتا نادر در دنیای امروز بدل شده است. کناره گرفتن از آدم ها، از گوشی موبایل، از رادیو و تلوزیون. و رفتن به سمت دنیای درونی در واقع همان کاری است که روند روانکاوی انجام می دهد. دنیای پر از اطلاعات و شلوغ امروزی، کار خلوت کردن با خود را دشوار و دشوار تر کرده است. اما اگر این ویژگی را به زندگی خودتان دعوت کنید. خواهید دید که می تواند بسیار اثر بخش باشد.
با خلوت کردن با خود می توانید بفهمید که رقابت کردن، حمل کردن عصبانیت، ناراحتی، کدورت، و استرس و پریشانی چه حاصلی برای شما دارد. بواسطه این درک و روشن بینی، کار گذر کردن از گذشته، به سهولت بسیار یشتری انجام می پذیرد.
کلام پایانی و جمع بندی روانشناسی رابطه
اگر چه با یکباره خارج شدن و دور ریختن گذشته شما خودتان را از «شر» افکار و خاطرات آزاردهنده خلاص کرده اید. اما چنانچه در آینده هوای بازگشت به آن تالار را حتی پنهانی در سر بپرورانید. باز با همان خاطرات، همان احساسات فروخورده و حل و فصل نشده، همان گره های ذهنی، همان ترس ها، همان آسیب ها، و همان آسیب پذیری ها مواجه خواهید بود.
درست به همین دلیل است که روانکاوها معتقدند یکباره دور شدن از رابطه کار سالمی نیست. ولو اینکه به طور موقتی اثرات خوبی در شما ایجاد کند. بهترین راه مواجه شدن و حل و فصل کردن مشکلاتی است که یک رابطه برای شما ایجاد کرده است. بهترین کار باز کردن گره های روانی است. خصوصا وقتی که هنوز تازه هستند. برای مطالعه بیشتر در این زمنیه، میتوانید به مقالات دیگر سایت مراجعه کنید. مقالاتی مانند: چرا پیوسته درگیر روابط تکراری میشوم؟ و یا تنها و تنهایی در شرایط کرونا.
رزرو وقت برای رواشناسی رابطه
برای رزرو می توانید به صفحه رزرو مراجعه کنید. شاید برایتان جالب باشد که به احساس واقعی در برابر احساس دغلی، اختلال شخصیت مرزی، افسردگی، کمال گرایی، و وقت مناسب برای شروع درمان نگاه کنید. مطالعه بیشتر در زمینه های گوناگونی چون مشاوره ازدواج و تست هایش. مخاطرات حین روان درمانی، سوگ، نوجوان درون، روانکاو، و درمان روانکاوی، انتخاب روانکاو خوب و درمانگر تحلیلی، و همچنین مراجعه به صفحه روانکاوی تجربه زیستی می توانید خالی از لطف نباشد.
اگر علاقه مند به یادگیری بیشتر در زمنیه بهشیاری، تنهایی، روانشناسی وجودی، درمان افسردگی، اضطراب، استرس، تربیت فرزند، و بسیاری موارد دیگر هستید، حتما به صفحات مختلف سایت سر بزنید.
کانال اینستاگرام و تلگرام تجربه زیستی نیز در دسترس شماست.