کودکان و بازی در بیرون از خانه
بازی کردن در بیرون چه منافعی برای رشد کودکان دارد؟
احتمالا از نسل های قدیمی تر شنیده باشیم که بازی کردن کودک در بیرون از خانه و یا به اصطلاح ”کوچه” و ”خیابان” سبکی بوده است که آنها بواسطه آن بزرگ شده اند. من وقتی که به کودکی خودم نگاه میکنم، تا جایی که خاطرم است ما بیشتر اوقات در کوچه مشغول بازی بودیم. اسباب بازی هایمان، وسایل الکترونیکی بازی کردن مان مثل میکرو و سگا و بعدترها پلی استیشن، و یا در یک تعبیر کلی تر، کنسول های بازی مان هم ظرفیت محدودی داشت.
همیشه از طرف خانواده و بزرگترها تشویق به بازی کردن دربیرون از خانه می شدیم. این رویه برای نسل های قبل تر از من، به روشنی بیشتر از نسل من بوده است. وقتی که در یک نگاه بین نسلی به این رفتار نگاه میکنیم، متوجه می شویم که تغییراتی در آن در حال بروز کردن است. برای نمونه، نسل من بواسطه ابزارها و اسباب های بازی کردنی که در اختیار داشت، زمان کمتری را به بازی کردن در بیرون از خانه می گذراند. نسل کنونی به نظر می رسد که به میزان بیشتری از این ابزارها بهره مند شده است.
بازی کردن در بیرون از خانه و همبازی ها
بازی کردن در بیرون از خانه کودک را در محیط اجتماعی قرار می دهد. علاوه بر این، کودک فعالیت جسمانی بیشتری انجام می دهد. اگر بخواهیم قدری به این دو جنبه رشدی دقت کنیم، چند مورد مهم قابل ذکر است. بازی کردن در محیط بیرون از خانه یا همان کوچه، به کودکان مهارت های اجتماعی را از سنین پایین آموزش می دهد. البته این مهارت آموزی به هیچ وجه بدون دشواری و چالش های خاص خودش نیست. اما بهرحال محیطی که این مهارت ها در آن ریشه دارند، همان محیط بیرون از خانه بوده است.
مهارت های اجتماعی کودک در بیرون از خانه رشد می کنند
بسیاری از خانواده ها در چند نسل عقب تر، چند فرزند داشتند. این فرزندان عموما ابزارها و اسباب های بازی چندان زیادی در اختیار نداشتند. اگر هم اسباب های بازی در اختیار داشتند، عموما این ابزارها به صورت گروهی قابل استفاده بودند. البته این غیر از ابزارهای دیجیتالی یا ویدئویی است که در واقع همان کنسول های بازی در طی دهه های متفاوت هستند.
بازی به صورت گروهی عموما نیاز به محیط بزرگتری دارد. به طور طبیعی، کودکان از بازی های گروهی هم لذت بیشتری می برند. برای نمونه فوتبال بازی کردن می تواند به کودکان مهارت های کار گروهی را در عمل و از طریق فعالیت جسمی بیاموزد. بازی های رایج دیگر، مثل زو، هفت سنگ، قائم موشک، مسابقه دو، فوتبال، والیبال، و مواردی از این دست عموما بر روی رشد روانی-حرکتی متمرکز هستند.
رشد روانی و حرکتی همزمان با یکدیگر در کودک
وقتی که کودکان در بازی هایی مشارکت می کنند که نیاز به فعالیت گروهی، یادگیری مهارت تعامل کردن با افراد مختلف. تقسیم کار و وظایف در بازی، رقابت کردن سالم و از سر شادمانی و لذت و مهارت تنظیم کردن رفتار و حرکات جسمانی را بهمراه نگرش های روانی لازم یاد میگیرند. در واقع برای نمونه می توانیم به بازی قائم موشک نگاه کنیم. این بازی می تواند به کودکان چابکی، سکوت کردن، زیرکی و قواعد انجام یک بازی را بیاموزد. بازی ممکن است حتی خیلی ساده باشد و قواعد پیچیده ای نداشته باشد. و اتفاقا به همین جهت می تواند یک بازی بسیار رشد دهنده باشد.
حال وقتی که به نسل کنونی نگاه میکنیم. یک چالش مهم این است که چطور کودکان در محیط هایی که عموما همبازی های بسیار کمتری دارند و بازی هایشان به صورت غیر جسمانی انجام می شود، رشد خواهند کرد؟ در واقع به نظر می رسد که عمده رشد در این موقعیت، به صورت رشد روانی حاصل خواهد شد. و فاکتور رشد جسمانی قدری کمرنگ تر می شود.
کاهش تعداد فرزندان، کاهش تعداد همبازی ها، و بازی های گروهی در کودکان
کاهش تعداد فرزندان در یک خانه، زمانی که به صورت همزمان در خانه های زیادی رخ می دهد، سبب کاهش تعداد همبازی ها می شود. وقتی که تعداد همبازی ها کاهش پیدا می کند. کوچه ها و پارک ها به طور طبیعی خلوت تر می شوند. در نتیجه انجام دادن بازی های گروهی که در آن تعداد قابل توجهی کودک با یکدیگر مشارکت می کنند نیز به صورت کمتری اتفاق می افتد.
تحقیقات نشان داده است که فعالیت جسمانی می تواند به افزایش سطح ایمنی بدن، رشد هوش حرکتی، افزایش شادی، رشد پیشرفته روانی-حرکتی، و مواردی از این دست منجر شود. اگر این فعالیت به صورت گروهی انجام شود، می تواند باعث رشد هوش اجتماعی و هیجانی نیز بشود. البته باز هم قابل توجه است که این رشد بدون چالش نخواهد بود. و مثل هر نوع رشد دیگری چالش های خاص خودش را به دنبال خواهد داشت.
رشد چند وجهی هوش و رشد های کم ابعادی در کودک
طبیعتا یک کودک به محیطی غنی نیاز دارد که در آن بتواند ابعاد مختلف رشدی خودش را به پیش ببرد. رشد روانی-حرکتی، رشد هوش هیجانی، رشد هوش فضایی، رشد هوش اجتماعی، رشد هوش منطقی، رشد هوش کلامی، رشد هوش ریاضی، رشد هوش هنری، و بسیاری ابعاد دیگر هوش می توانند در کنار یکدیگر اتفاق بیفتد.
حال وقتی که کودک در محیطی قرار میگیرد که دسترسی به همسالان عموما به صورت مجازی انجام می شود. بخش های از رشد در بهترین حالت به تعویق می افتند. شاید حتی عبارت متوقف شدن رشد ابعادی از تعبیر مناسبی در برخی موارد باشد. این به تعویق افتادن رشد، ممکن است با پافشاری و فشار بر روی جنبه های دیگر رشدی به نحوی جبران شود.
آلفرد آدلر و نظریه جبران رشدی کودک
آلفرد آدلر بیان گذار روانشناسی فردی و یکی از اولین روانشناس هایی که به رابطه میان خواهر و برادرها و ترتیب تولد اهمیت ویژه ای نشان داد. بر این عقیده بود که وقتی بخشی از رشد، کارکرد روانی، اندام جسمانی و به طور کلی هر بعدی از وجود آدمی دچار اشکال شود. بخش های دیگری تلاش می کنند که این کم کاری را جبران کنند.
نمونه بارزی که آدلر آن را مثال می زد، در مورد بینایی بود. او معتقد بود که اگر یک چشم شخصی آسیب ببیند، چشم دیگر توانمندتر میشود. و برای جبران کاهش کارکرد چشم معیوب تلاش بیشتری انجام می دهد. نمونه های دیگر، قوی تر شدن و رشد برخی از عضلات برای جبران کم کاری عضلات دیگر است. در داستان ها و روایت ها نیز شنیده ایم که وقتی یک شخصی بیانیی یا شنوایی اش را از دست می دهد. حس های دیگرش تقویت می شوند و جبران کار آن حس از دست رفته یا ضعیف شده را به عهده می گیرند.
رشد، تعویق رشد، و جبران رشد در کودک
حال بایست از خودمان بپرسیم، این تعویق یا تعلیق رشدی به چه صورتی جبران می شود؟ بیایید تصور کنیم که یک شخص در طول یک روز، میزان انرژی و توان محدودی در اختیار دارد. او می تواند نیمی از این انرژی را صرف فعالیت فیزیکی و بازی کردن کند. و به تناسب هزینه انرژی که می کند، یادگیری برای او اتفاق بیفتد. و هوش او رشد کند.
نیم دیگر ممکن است صرف یادگیری خواندن و نوشتن، آبیاری به گیاهان خانگی، خواندن داستان، تماشای فیلم، شنیدن موسیقی، و موارد این چنینی شود. حال اگر آن بخش از انرژی که بنا بوده است برای جنب و جوش صرف شود، در آن مسیر هزینه نشود، چه اتفاقی برای انرژی می افتد؟
نگاه روانکاوانه به انرژی روانی کودک
در نگاه روانکاوی همین نوع بینش حضور دارد. انرژی روانی محدودیت دارد و هر کسی یک میزانی از آن را در اختیار دارد. نکته مهم در این است که در روانکاوی این انرژی عموما ممکن است به صورت ناهشیار در بیاید و دچار رکود شود. رکود انرژی حالتی شبیه به نداشتن انرژی را در روان و جسم بازنمایی می کند. در واقع انرژی درونی همچنان وجود دارد اما دچار پیچیدگی هایی شده است و گره های روانی مانع از سیالیت آن می شوند.
شاید اگر قدری از این نگاه فراتر برویم، بتوانیم حتی بگوییم که انرژی و توان یک شخص وقتی که صرف فعالیت های لذت بخش و شادی آور می شوند، فارغ از منافعی که برای او به ارمغان می آورند، می توانند باعث زایش انرژی بیشتر و افزایش توانمندی نیز بشوند. حال اگر به موضوع برگردیم، وقتی که این انرژی صرف فعالیت فیزیکی و بازی کردن نمی شود، کجا هزینه می شود؟ و به ازای این هزینه توان و پتانسیل رشد هوشی، چه ابعاد دیگری در یک کودک رشد میکنند؟
رکود رشدی در کودک
در برخی از موارد متاسفانه این انرژی به حالت راکد در می آید و تبدیل به افسردگی و بی حالی در کودکان می شود. در واقع این انرژی نیازمند صرف شدن در فعالیت فیزیکی است و دوره رشدی یک کودک تا سنینی نوجوانی به شکل متمرکزی نیازمند این نوع هزینه کردن انرژی درونی است. پس یک سناریو که بیش از تصور رایج است، ظهور افسردگی در دوره کودکی است که می تواند خود را به صورت بی قراری، کلافگی، لجبازی، و بی حالی در کودکان نشان بدهد. کودک در این حالت علاقه و رغبت خود را به مواردی که قبل تر برایش لذت بخش بوده اند، به نسبت قابل توجهی از دست می دهد.
غذاهای مورد علاقه، فعالیت دیگری که خارج از حیطه فعالیت فیزیکی هستند نیز ممکن است با بی علاقگی کودک مواجه شوند. تغییر در خواب، وزن و میزان شادابی عمومی کودک نیز یکی دیگر از نشانه هایی است که می تواند قابل توجه باشد.
رشد بعد بخصوصی از ذهن
یک سناریو دیگر این است که طبق نظریه جبرانی، وقتی که یک بعد از هوش و رشدش به حالت تعلیق در می آید، ابعاد یا بعد دیگری از هوش با رشد مواجه می شوند. برای نمونه ممکن است یک نوجوان که ساعات بیشتری را به مطالعه و درس خواندن می گذارد، در مهارت زبانی (یادگیری یک زبان یا تسلط به زبان خودش)، و یا در مهارت ریاضی پیشرفت بیشتری از خودش نشان بدهد.
این پیشرفت به بهای صرف نظر کردن از رشد روانی-حرکتی حاصل شده است. این سناریو شاید سناریو سازگارانه ای یا به ظاهر سازگارانه ای برای زندگی امروزی باشد. در موارد دیگر، ممکن است این میزان از توانمندی یک کودک برای یادگیری یک ابزار هنری، وقت گذرانی کم تحرک با گروه همسالان و در دنیای اینترنت و تسلط به تکنولوژی صرف شود.
افزایش مشکلات اضطراب اجتماعی و مشکلات مربوط به کم تحرکی در کودک
در دهه های گذشته شاهد افزایش نرخ اضطراب اجتماعی بوده ایم. اضطراب اجتماعی در اساس خود دشواری در برقراری ارتباط با دیگران در محیط های اجتماعی است. این محیط اجتماعی ممکن است به صورت حضوری و فیزیکی و یا مجازی و اینترنتی باشد. کسانی که با این قبیل مشکلات مواجه می شوند، عموما مهارت های اجتماعی پایینی دارند و در پردازش کردن هوش هیجانی و خصوصا احساس شرم، با دشواری هایی مواجه هستند.
کم تحرکی و افزایش وزن نیز یکی دیگر از تبعات معمول و رو به رشد کاهش فعالیت های اجتماعی و فیزیکی در دوره رشدی بوده است. امروزه تعداد کودکانی به وقتی به دوره نوجوانی و جوانی می رسند از تناسب جسمانی و چابکی بدنی بالایی برخوردار نیستند، به شدت افزایش یافته است. افزایش وزن و کم تحرکی به طور کلی با مشکلات جسمانی و روانی فراوانی در ارتباط است و این ارتباط در پژوهش های فراوانی نشان داده شده است. تعداد این پژوهش ها به حدی است که شاید حتی نیاز به ذکر کردن شان نیز نباشد.
کودک خود را برای بازی به بیرون از خانه بفرستید
به نظر می رسد که اصرار بر روی قرار دادن کودکان در مهدکودک های چندزبانه، سخت گرفتن درس و مدرسه، سرمایه گذاری وقت یک نوجوان برای یادگیری زبان و یا یک ابزار موسیقی، ابزار مکانیکی و موارد از این دست، تبدیل به یک رویه شده است. پیشنهاد پژوهش ها این است که به کودکان و نوجوانان خودتان اجازه بازی کردن در محیط بیرون از خانه را بدهید.
بازی در بیرون از خانه، می تواند منبع غنی برای رشد یک کودک و نوجوان را فراهم کند که با همیاری و توجه خانواده چالش های رشدی این بخش از هوش یک کودک نیز به سادگی بیشتری قابل برطرف شدن است. برای مطالعه بیشتر به اینجا نگاه کنید.
برای رزرو وقت از اینجا اقدام کنید.
خودنگاری و درمان افسردگی در خانه بخش چهارم |
افسرده کیست؟ نگاهی تازه با افسردگی |