مسیر مثبت و منفی در شناخت خود که بخش مثبت آن با نام روانشناسی مثبت معروف است. به معنای آن است که از میان محتویات لحظهی حال، ما انتخاب میکنیم که بر روی چه بخشی از آن بیش از سایر بخش ها متمرکز شویم. برای نمونه، جملهی زیر را در نظر بگیرید: «وقتی که به من گفت دیگر می خواهد مرا ترک کند، خیلی آشفته شدم.
یاد سه سال پیش افتادم، درست وقتی که دوست سابقم می خواست مرا ترک کند. با وجود اینکه حسابی از دوباره تنها شدن می ترسیدم، می دانستم که یک جای کار ایراد دارد. و هر چه هست و هر قدر هم دلم بخواهد به آن بی توجه باشم و انکارش کنم و یا از آن بترسم، تصمیم گرفتم که یک نگاه اساسی به خودم بکنم».
آسیب شناسی روانی در برابر روانشناسی مثبت
در صورتی که ما از مسیر منفی به روان و فرد نگاه کنیم، اینجا احتمالا بیشتر بر روی «آشفتگی»، «خشم»، «ترس»، و «تنهایی» متمرکز می شویم. اما مسیر مثبت که شاید روشن ترین لقبِ آن را «روانشناسی مثبت نگر» به خود اختصاص داده باشد. بر این عقیده است که لزومی ندارد ما به تیرگی ها بیش از روشنی ها بها دهیم. لزومی ندارد که همواره یک نگاه آسیب شناسانه داشته باشیم. و به دنبال «مشکل» و «مرض» و «بیماری» برویم.
نگاه کردن به «نقاط قوت»، دیدنِ «شهامت» فرد، توجه کردن به «آینده نگری» و «خردمندی اش»، متمرکز شدن بر روی امیال «سازنده» و اهداف «مثبت» یک فرد می تواند اگر نه بیشتر، درست به همان اندازه که توجه کردن به ویژگی های «بیمارگون» فرد می تواند اثر بخش باشد، سبب بهبود کیفیت زندگی شود.
تجربه سیالی در روانشناسی مثبت
از این منظر، نگاه ارتودوکس و سنتی روانکاوانه. نگاه غالب در «آسیب شناسی» روانی. و روح کتاب های مرجع روانشناسی مانند راهنمای جامع و آماری اختلالات روانی همه و همه نگاه «منفی نگر» هستند. پیشروی ها و پژوهش های انجام شده در زمینهی روانشناسی مثبت نگر، که بیش از همه مرهون کارهای «مارتین سلیگمن» و «میهالی سیکزنت میهالی» است. بر روی تجربیاتی متمرکز می شود که احساسِ بهزیستی، بالاتر رفتن کیفیت زندگی، حسِ معناداری زندگی، افزایش لذت های اخلاقی، کمک به رشد و شکوفایی و تجربهی حالت «فلو» یا «سیالی» را تقویت می کنند.
تجربه فلو یا روان شدن ذهن
برای نمونه، وقتی که ما از یک اتفاق خیلی خوش مان می آید، ذهن مان به تمامی درگیر آن می شود. وقتی که ذهن ما درگیر یک موضوع بخصوصی می شود که احساس رضایت هم تولید می کند. چرا که بسیاری از درگیری های ذهنی عموما بر میزان پریشانی و احساسات منفی ما می افزایند. احتمالا در حال تجربه کردنِ حالتِ سیالی هستیم. حالت سیالی به حالتی گفته می شود که شما آنچنان غرق در چیزی می شوید که اصلا زمان و مکان را فراموش میکنید.
برای مثال، معروف است که نیوتون از خدمت کار خود خواست که برای خرید از منزل بیرون برود. خدمت کار از او درخواست کرد که تا او می رود و باز می گردد، یک تخم مرغ را داخل ظرف بیاندازد. تا پانزده دقیقه بچوشد و آب پز شود. وقتی که حدود بیست دقیقهی بعد خدمتکار به منزل بازگشت. در کمال تعجب مشاهده کرد که نیوتون بالای ظرفی بر روی اجاق ایستاده. و در حالی که ساعت را داخل ظرف انداخته و مشغول جوش خوردن است، به یک تخم مرغ خیره شده است!
سطح چالش در روانشناسی مثبت نگر و تجربه روان شدن
در واقع، نیوتون در حال سپری کردنِ یک تجربهی سیالی بوده است. وقتی که سطح چالش یک کار اندکی بالاتر از توانمندی های شما باشد. احتمال تجربه کردنِ حالت سیالی بیشتر می شود. موقعی که از شما خواسته شود یک کاری را انجام دهید که تقریبا روتین است. مانند اینکه از شخصی که سی سال سابقهی رانندگی کردن دارد بخواهیم که با خودرو رانندگی کند. شما می توانید بدون حتی لحظه ای فکر کردن به آن کار، در اینجا رانندگی، آن را به نحو احسن انجام دهید.
در واقع سطح چالش اینجا آنقدر پایین است که شما ممکن است حتی آن کار را اگر که مجبور به انجامش نباشید، به هیچ وجه انجام ندهید. زیرا «حوصله سر بر»، «خسته کننده» و «بیهوده» به نظر می رسد. فقط در صورتی که کسی واقعا رانندگی کردن را دوست داشته باشد، می تواند با شور و علاقه رانندگی کند. و در آن صورت هم باز خود رانندگی چیزی نیست که برای او چالش آفرین باشد. و می تواند تقریبا بدون زحمت خاصی آن را انجام دهد.
بهینه سازی سطح چالش مثبت
از سوی دیگر، اگر کاری چنان چالش برانگیز باشد که سطح کنونی مهارت شما بسیار پایین تر از میزان مهارت و دانشی که ملزومات آن کار است قرار بگیرد. احتمالا باز هم شما یا آن کار را انجام نمی دهید. و یا آنچنان در انجام دادن اش به مشکل بر می خورید که حسابی سردرگم، کلافه و خسته می شوید.
مثلا، اگر از یک دانش آموز اول دبیرستانی بخواهیم که معادلات انتگرال سه گانه را حل کند. حتی اگر شیوه راه حل را هم برای او توضیح بدهیم، احتمالا همچنان در انجام دادنش با مشکل مواجه می شود. در چنین حالاتی، یعنی زمانی که سطح چالش بسیار پایین تر از مهارت شما و یا بسیار بالاتر از مهارت شما باشد. احتمال اینکه حالت روانی رخ دهد بسیار کاهش می یابد.
روانشناسی مثبت به آنچه هست می نگرد
یکی از مهم ترین کشف های روانشناسی مثبت نگر این است که اگر افراد، بسته به توانایی هایی که هم اکنون در اختیار دارند. و سطح کنونی مهارت شان، یعنی نگاه کردن به نیمهی پر لیوان و آنچه که هماکنون نیز افراد در اختیار دارند. در شرایطی قرار بگیرند که قابلیت رشد آن مهارت ها را فراهم کند. احتمالا حالت روانی را تجربه می کنند.
تصور کنید که شما در حرفهی ساخت مبل و صندلی مشغول به فعالیت هستید. شما این کار را «انتخاب» کرده اید. و همچنین «مشتاق» یادگیری بیشتر نیز هستید. در همین راستا، اگر در کارتان پیشرفت کنید. فارغ از لذت شخصی، امکان کسب درآمد بیشتر و ارتقا موقعیت تان نیز فراهم می شود. حال اگر سطح چالشی که انتخاب میکنید، قدری بالاتر از مهارت کنونی تان باشد حس و تجربه ای را سپری خواهید کرد که باعث می شود زمان را گم کنید.
احساس زمان؛ توضیح روانشناسی مثبت
گاهی در گفت و گو و بحث هایی که حسابی ذهن ما را درگیر می کند نیز چنین اتفاقی رخ می دهد. به خودمان می آییم و می بینیم که پنج ساعت است مشغول خوش و بش کردن و معاشرت هستیم. در حالی که از نظر ما حداکثر یک ساعت یا نهایتا دو ساعت گذشته است. اگر چنین تجربه ای را داشته باشید، به خوبی می دانید که همراه با چنین تجربه ای همواره نوعی احساس رضایت بخش نیز حضور دارد.
گذر زمان بسته به رضایت شما تغییر می کند
اهمیت تجربهی روانی و دلیلِ آنکه این نوع تجربه می تواند سبب بهروزی و بهزیستی زندگی شما شود دقیقا به خاطر همین احساسی است که همراه با آن است. در آن سوی دیگر ماجرا، ممکن است شرایط دیگری نیز باشد که شما در آن «احساس زمان» را گم میکنید. مانند وقتی که سه ساعت پشت هم در اینستاگرام به سر می برید. اما وقتی که به خودتان می آیید نوعی حس اتفاف وقت، پشیمانی، خود-سرزنشی و در مجموع نارضایتی را تجربه می کنید.
تجربه روانیِ روانشناسی مثبت برای نگاه به تیرگی ها
در واقع نکتهی جالب توجه این است که آن چیزهایی که برای محققان و بنیان گذاران رونکاوی و سایر نظریات روانشناسی مانند روانشناسی شناختی و روان شناسی رفتاری که الگوهای غالب در روانشناسی هستند. مهم و دارای اهمیت است همین توجه کردن به شیوههایی است که افراد و بیماران دچار پریشانی می شوند.
برای نمونه، هیچ عجیب نیست که بفهمیم زیگموند فروید، کارل یونگ، آلفرد آدلر، ژاک لکان، ژان پیاژه و اسکینر حسابی از کاری که می کرده اند، لذت می برده اند! اما از جایی که روانشناسی علمی نوپا است، پس به احتمال بیشتری تحت تاثیر اشخاص قرار می گیرد. و کمتر مانند فیزیک حاصلِ یافته های تعداد وسیعی از دانشمندان خواهد بود.
دیدن نیمه پر لیوان به همان اندازه مفید است
چنین ادراک ها و پیشرفت هایی در نیم قرن و خصوصا بیست سال گذشته سبب شده است تا تحولات شگرف و ساختاری بسیاری در میان روانشناسان ایجاد شود. برای نمونه، یک روانکاو امروزی دیگر مانند فروید فقط بر روی حفره های موجود در بین «تداعی» های روان یک بیمار متمرکز نمی شود. یعنی فقط به آنچه که نیست نمی پردازد. بلکه آموخته است به نیمه ی پر لیوان، به شجاعت، به خود-اتکایی و استقلال، به امیال خوب و سازندهی فرد، به نوع دوستی و خیر خواهی اش، به درک شهودی اش نیز حداقل به همان میزان اهمیت بدهد.
این موضوع تا جایی در روانکاوی نفوذ کرده است که روانکاوهایی مانند «ژاک باربر» و «ریچارد سامرز» در رویکرد روانکاونهی خاص خودشان، توجه به چنین ویژگی های مثبتی را نیز به عنوان فاکتورهای سلامتی و اثربخشی رواندرمانی در نظر بگیرند.
رزرو وقت روان درمانی مثبت نگر و مطالعه بیشتر
مثل همیشه برای رزرو وقت می توانید از طریق مراجعه به صفحه رزرو اقدام نمایید. همچنین، شما می توانید برای مطالعه بیشتر در زمینه ویژگی های یک روانکاو خوب و درمان روانکاوی، روانکاو، راهنمای انتخاب روانکاو و انتخاب درمانگر تحلیلی، به نوشته های مربوط مراجعه کنید.
اگر به دنبال مطالعه بیشتر در زمینه مشکلات رایج روانشناختی مانند اضطراب، اضطراب و استرس شدید، استرس پس از آسیب، درمان های اضطراب، تنظیم اضطراب، افسردگی، درمان های افسردگی، و یا اختلال شخصیت مرزی هستید، می توانید درباره شان بیشتر بخوانید. برای دنبال کردن صفحه روانشناسی تجربه زیستی در اینستاگرام و تلگرام می توانید بر روی این صفحات کلیک کنید.