اختلال ساختگی نیابتی: تشخیص و نشانه های سندروم مونچهاوزن
خلاصه اختلال ساختگی
اختلال ساختگی به معنی ایجاد دروغین بیماری های پزشکی یا روانی برای به دست آوردن همدلی ذاتی بیمار بودن، می تواند از اندازه خارج شود و به اختلال برسد.
اختلال مونچهاوزن و اختلال ساختگی مشابه است، اما مونچهاوزن بسیار شدیدتر است.
تشخیص اختلال ساختی/ مونچهاوزن دشوار است، اما توجه به چندین نشانه می تواند کمک کند.
آوریل ماه آگاهی از سواستفاده از کودکان است و این فکر برای من ایجاد شد که پزشکان تا چه اندازه از کودک آزاری غیرمعمول آگاه هستند. من اخیراً در دامنه 20 ساله خودم در زمینه بهداشت روان، فقط به دومین مورد بارز آن برخوردم. کودک آزاری غیرمعمول اصطلاح دیگری برای اختلال ساختگی نیابتی است. هرکسی در خدمات اجتماعی حداقل این اصطلاح را شنیده است، تصویری از مادری بهم ریخته است که بیماری را به فرزند خود القا می کند.
معنا و نام بیماری مونچهاوزن
ساختگی اصطلاحی است به معنی “ساخت دروغ” ، در این مورد به علائم بیماری ساختگی گفته می شود. وقتی رفتارهای ساختگی همه گیر می شوند، شاید نام دیگر این اختلال یعنی سندروم مونچهاوزن بیشتر آشنا باشد. شرایط نسبتاً نادر است، به طوری که تصور می شود شیوع ترکیبی حدود 1 درصد از جمعیت بستری در بیمارستانهای پزشکی عمومی است (انجمن روانپزشکی آمریکا ، 2013 ؛ هاوستاینر-ویله و هونگرر ، 2020) و 0.1 درصد از جمعیت عمومی (Zeshan et al. ، 2018). نیابتی بودن یکی از دسته های اختلال ساختگی است و شیوع آنها احتمالاً بسیار نادر است.
این شرایط صرفاً جعل بیماری برای مثلاً سود مالی، دریافت نسخه، فرار از مسئولیت کاری یا فرار از تعقیب کیفری نیست. که به تمارض معروف است و به عنوان یک بیماری روانی در نظر گرفته نمی شود.
هدف نه چندان خودآگاه رفتار بیمار سندروم مونچهاوزن چیست؟
اختلال ساختگی / بیماری مونچهاوزن القا واقعی بیماری است / دیگران را به قوت متقاعد می کند که آنها یا فرد وابسته به آنها (به عنوان مثال والدین مسن، بیمار، کودک) بیمار هستند. هدف از این کار؟ صرفاً به منظور دریافت همدردی و توجه ناشی از سرپرستی و مراقبت از یک بیمار(در نتیجه اصطلاح نیابتی در انتهای عنوان اختلال)
قصه های بلند و القا بیماری
اصطلاح سندرم مونچهاوزن در سال 1951 (Filho و همکاران ، 2017) ابداع شد تا به عنوان یک شکل افراطی از اختلال کاذب شناخته شود. این نام به نام بارون فون مونچهاوزن، یک افسر نظامی آلمانی که مشهور به آب و تاب دادن به قصه های خود بود، نامگذاری شد. این اشاره به بارون مناسب بود زیرا این بیماران نه تنها باعث ایجاد بیماری در خود یا دیگران می شدند ، بلکه غالباً داستان های دراماتیک و به ظاهر غیرمحتمل از تاریخ بیماری (خود یا افراد تحت تکفل آنها) تعریف می کردند.
اصطلاحات روانشناختی برای اشاره به چنین داستانهای بلندی pseudologia fantastica است. ایجاد یک سابقه بیماری رنگارنگ برای بیماران مونچهاوزن لازم است زیرا از این طریق کمک کنندگان و هواداران احتمالی خود را متقاعد می کنند که چقدر بیمارهستند و نیاز به مراقبت دارند. و باز هم هدف؟ اسختراج همدلی از معدن اصلی آن، یعنی افرادی که به طور حرفه ای یا از سر انسان دوستی از دیگران مراقبت می کنند.
چه موقع به بیماری اختلال ساختگی مشکوک شویم؟
مارک فلدمن، روانپزشک متخصص در اختلال ساختگی / مونچهاوزن، در مورد موارد متعدد، عجیب و غریب ازاین داستان ها، در کتاب های خود «کشته مرده بیماری» و «مریض بازی» می نویسد: یک مورد خاص شامل زنی بود که سابقه خانوادگی سرطان پستان را با مرگ سریع در بیشتر بستگان زن به پزشک گزارش کرده بود.
وی به پزشکان خود گفت که اکنون علامت دار است و برای جلوگیری از سرنوشت مشابه باید فوراً ماستکتومی مضاعف انجام دهد – و راه خود را پیش گرفت. این کلیپ 20/20 مربوط به دهه 1990 شامل مصاحبه با یک بیمار با شدت مشابه است. برخی از افراد مبتلا به بیماری ساختگی، نشانه های هولناکی را در بستگان خودشان ایجاد می کنند تا بتوانند به اختلال ساختگی نیابتی برسند!
نشانه های مهم تشخیصی مونچهاوزن
متخصصان پزشکی و روانشناسی باید وقتی به عنوان مثال، علی رغم ارائه شرح حال دقیق و داستان های مفصل بیماری، بیمار/مراقب نمی تواند نام ارائه دهندگان خدمات درمانی را بر اساس تاریخ به یاد بیاورد، به او مشکوک شوند. شاید آنها بگویند ارائه دهندگان قبلی همه بازنشسته شده اند و بنابراین نمی توان سوابق را به دست آورد. دیگران ممکن است ادعا کنند که هیچ خانواده ای ندارند یا از هم دور شده اند، بنابراین ارائه دهندگان نمی توانند سابقه شخصی را تأیید کنند.
جذب همدلی از راه ایجاد بیماری
والدین یا سایر افراد وابسته به مراقبین ممکن است با وجود مداخلات پزشکی صحیح، بیماری های طولانی مدت داشته باشند یا پشت سر هم به بیماری تازه مبتلا شوند. برخی از والدینی که به خاطر جلب همدردی، کودکانشان را بیمار نگه می دارند. در اثر تزریق باکتری به دستگاه IV کودک برای بیمار نگه داشتن او، گرفتار و دستگیر شده اند. دیگران می دانند چگونه با کودک خود رفتار کنند تا در مقابل دیگران، کودکانشان بیمار روانی جلوه کنند. مطمئناً مورد معمول و مرسوم کودک آزاری در ذهن شما نیست.
اینکه کسی چنین مشکلات پزشکی را به خود تحمیل می کند حتما وحشت آور است، اما بدتر از آن استفاده از کودک یا فرد وابسته دیگر به عنوان وسیله ای برای جذب همدردی است و می تواند در هر شکل و اندازه ای باشد.
یک مورد غیرمعمول از اختلال ساختگی نیابتی
اگرچه ساختن یک بیماری جسمی ملموس برای افراد زیادی معمول به نظر می رسد. اما گاهی اوقات، همانطور که در بالا ذکر شد، یک بیماری روانی تولید می شود. این ممکن است پیچیده ترین pseudologia fantastica باشد، و ادامه آن می تواند کار سختی باشد، مخصوصاً هنگام القا آن به دیگران.
من اخیراً مریم (نام مبدل) را ارزیابی کردم. هنگامی که او فقط چهار سال داشت، مادرش دیگران را متقاعد کرد که پرخاشگرانه، توهمی و به شدت بی نظم می شود. مادر خواستار بستری مریم در بخش مراقبتی شد زیرا احساس کرد مریم می تواند به دلیل علائم جدی به خودش یا دیگران آسیب برساند. هرچند که شخص دیگری شاهد این رفتارها نبوده و دشوار است باور کرد که کودک چهار ساله می تواند برای یک بزرگسال خطری ایجاد کند. اما داستان های مادر آن قدر متقاعد کننده بود که مریم طی چند سال در چندین مکان مراقبتی پزشکی قرار گرفت.
کنکجاوی درمانگر نسبت به نشانه های بیماری مهم است
در مصاحبه ما، مریم از چند و چون بخش های مراقبتی خاطره کمی داشت، و فقط به خاطر داشت که مادرش به ندرت به آنجا می رفت. در همین حال، افراد نزدیک به پرونده یادآوری کردند که مادر درباره این مسئله صحبت می کند که داشتن کودکی اینچنین “بیمار” چقدر ناراحت کننده است و گوش های شنونده را مجبور به حمایت می کند، از بس که داستان مادر غم انگیز بود.
خوشبختانه اعضای خانواده مشکوک شدند، و کارکنان بهزیستی کودکان سرنخ هایی مانند ثبات مریم در برنامه ها را گرفتند، اما ادعا کردند که پس از ترخیص از مادر جبران فوری می شود. آنها مشکوک به اختلال مونچهاوزن نیابتی بودند و مریم به یک خانواده خوب سپرده شد. او اکنون در یک خانواده دوست داشتنی است اما از ترس رها شدن رنج می برد.
اما چرا کسی بیماری ایجاد می کند؟
چه عاملی باعث می شود فرد برای همدردی به این اندازه تلاش کند؟ یک موضوع رایج در بیماران فاکتیتیوس/ مونچهاوزن، خاطرات سردی از دوره رشدی یا تربیت خصمانه است. زمانی که تنها وقتی به آنها عشق یا توجه نشان داده شد، یا مورد سو استفاده قرار نگرفتند، بیماری بود. ما از تجربیات دوران کودکی شکل گرفته ایم، و اگر افرادی به اینگونه یاد بگیرند که تعاملات “مثبتی” دریافت کنند. منطقی است که این تمایلات را تا بزرگسالی دنبال کنند.
افرادی به صورتی نیابتی عمل می کنند ممکن است در خانه ای غافل از نظر عاطفی بزرگ شده باشند اما به دلیل کمک به مراقبت از یکی از بستگان بیمار مورد توجه قرار گرفته اند. بنابراین، آنها راحت تر می توانند دیگران را بیمار کنند و از این طریق مورد توجه دلسوزانه قرار می گیرند. اگر چند کودک بسیار بیمار داشته باشند یا پرستاری که در چند مکان مختلف کار می کند، ممکن است در هر مکان چند نفر را انتخاب کنند. و آسیب های بیشتری وارد کنند.
چگونه رفتار متقابل را تشخیص دهیم
اگرچه احتمال اینکه به زودی با موارد اختلال ساختگی روبرو شوید بسیار ناچیز است، اما با این وجود آگاهی از برخی علائم بیماری برای مداخله در صورت لزوم مهم است. یک “بسته” از برخی یا همه موارد زیر باید سو ظن ایجاد کند:
“خرید دکتر” و به دنبال درمان در بسیاری از مراکز.
فرد در تهیه سابقه سلامتی، انتخابی، ناسازگار یا گمراه کننده است.
آنها اجازه بررسی سوابق یا مشاوره را با ارائه تاریخ و گزارشات نمی دهند.
بیمار بسیاری از جزئیات، اغلب چشمگیر، از علائم را ارائه می دهد، اما شرح حال مبهمی را ارائه می کند.
توصیه های درمانی هرگز دنبال نمی شوند.
با وجود درمان منظم، مشکلات پزشکی / روانی بهبود نمی یابند و در واقع تشدید می شوند.
هیچ شواهد قابل مشاهده ای از ناملایمتی های گزارش شده وجود ندارد
توصیه به متخصصان سلامت روان در مواجهه با افراد مبتلا به بیماری ساختگی
برای پزشکان ، تفابل با بیماران دارای چنین علائمی احتمالاً آنها را به دلیل ترس از “لو رفتن” فراری می دهد. اگر به کودکان یا سایر افراد تحت تکفل مشکوک بشوند، ممکن است بهزیستی کودک یا سایر خدمات اجتماعی مطلع شوند. در صورت مشکوک بودن، بهتر است پرونده را با یک ناظر یا همکار معتمد بررسی کنید تا در مورد بهترین روش تصمیم گیری کنید.
رزرو وقت برای درمان اختلال ساختگی
برای درمان اختلال ساختگی می توانید به صفحه رزرو وقت مراجعه کنید. همچنین، در مورد روانکاوی بیشتر بخوانید. در باره روانکاوی و دوران کودکی و دلایل تجربه ارتباط های تکرارشونده و الگوهای همسان در روابط.
منابع
American Psychiatric Association. (2013). Diagnostic and statistical manual of mental disorders (5th ed.)
Feldman, M. (2001). Playing Sick? Untangling the web of Munchausen syndrome, Munchausen by proxy, malingering, and factitious disorder. Brunner-Routledge.
Feldman, M, and Yates, P. (2018). Dying to be ill: True stories of medical deception. Routledge.
de Sousa Filho, D., Kanomata, E.Y., Feldman, R.J., & Neto, A.M. (2017). Munchausen syndrome and Munchausen syndrome by proxy: A narrative review. Einstein (São Paulo), 15(4), 516-521. https://dx.doi.org/10.1590/s1679-45082017md3746
Hausteiner-Wiehle, C., & Hungerer, S. (2020). Factitious disorders in everyday clinical practice. Deutsches Arzteblatt International, 117(26), 452–459. https://doi.org/10.3238/arztebl.2020.0452
Zeshan, M., Cheema, R., & Manocha, P. (2018). Challenges in diagnosing factitious disorder. The American Journal of Psychiatry: Residents’ Journal. https://doi.org/10.1176/appi.ajp-rj.2018.130903g
خودنگاری و درمان افسردگی در خانه بخش چهارم |
افسرده کیست؟ نگاهی تازه با افسردگی |